برای مثال نظریه فمینیستهاء بدرفتاری را نتیجه نابرابری قدرت بین زن و مرد میداند. این نظریه برای اولین بار در سال ۱۹۷۹ در کتاب خشونت با همسر : موضوعی بر علیه پدرسالاری، مطرح شد. نویسندگان کتاب، آر، امرسون دو باش و راسل دوباش می گویند که در طول تاریخ، زن ها مطيع مردها بوده اند و فقدان قدرت، آنها را در ترحم مردها قرار می دهد. بر اساس نظریه فمینیست ها، بی قدرتی زن ها در ارتباطاتشان تأثیر می گذارد و به مردها اجازه می دهد در رفتار با همسر، به هر شکل که می خواهند احساس آزادی داشته باشند.

نظریه ابزاری و نظریه های مشتق شده از آن، بیان می دارند که همه اعضای خانواده، درجاتی از نیرو را بکار می برند که مطمئن شوند سایر اعضای خانواده نیازهایشان را در نظر دارند تا به این وسیله احترام، اطاعت و حمایت خانواده را بدست آورند. بر اساس این نظریه، افرادی که در طبقه اقتصادی پایین تری قرار دارند برای مبادله، موجودی کمتری دارند بنابراین قدرت کمتری دارند. ناتوانی آنها منجر به محرومیت و ترش روئی می شود که می تواند به صورت خشونت در آید. این نظریه می گوید که افراد فقیر، سطوح بالاتری از بدرفتاری را تجربه می کنند، حکمی که پشتوانه اش دنیای واقعی است. این مسئله خصوصا موقعی که مسئله بدرفتاری با کودک مطرح است، مصداق دارد.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

رابطه حمایت خانوادگی و فدرت والدین با بدرفتاری با کودکان در ...