این مسئله مزایا و معایب خود را دارد. والدین فرصت دارند تمام منابع خود را بر روی یک کودک سرمایه گذاری کنند که باعث می شود انباشتی از انتظارات تنها از یک کودک به وجود بیاید. در نتیجه کودکان تک فرزند اغلب وظیفه شناس بوده و نسبت به سنشان معقول هستند. آنها اغلب روابط نزدیکی با والدین خود دارند و مشتاق اند که آنها را ناامید نسازند. در برخی موارد، همین مسئله ممکن است منجر به بروز گرایشات کمال گرایانه در آنها شود. زمانی که کودکان به دلیل جدایی، طلاق و ازدواج مجدد والدین خود مجبورند با خواهر و برادران ناتنی زندگی کنند، ناگزیرند رفتار خود را سازگار کنند. برای مثال، کودکی که فرزند اول بوده است، ممکن است در نتیجه یکی از عوامل فوق الذکر و در یک خانواده مخلوط، خواهر یا برادری ناتنی داشته باشد و قادر نباشد جایگاه رهبری خود را حفظ کند. با وجود این، کودکان پس از ۵ سالگی تمایلی به تغییر شخصیت ندارند، به همین جهت عموما ویژگی های شخصیتی مربوط به ترتیب تولد را حفظ خواهند کرد؛ حتی اگر مجبور باشند رفتارشان را تغییر دهند.
از طرفی دیگر، فرزند اولی که سه سال دارد، ممکن است در صورت داشتن خواهر یا برادر ناتنی، برخی از ویژگی های شخصیتی فرزندان آخر را بپذیرد. به نظر نمی رسد جمعیت در خانواده عامل بازدارنده و مهمی در رشد ذهنی ما به حساب آید. کودکانی که خانواده های پرجمعیت تری دارند، ناگزیرند توجه والدین خود را تقسیم کنند و این مسئله می تواند بر ضریب هوشی آنها تأثیرگذار باشد. برخی مطالعات نشان می دهند، هرچه تعداد خواهران و برادران بزرگ تر یک کودک بیشتر باشد، ضریب هوشی او نیز پایین تر خواهد بود (کریستنسن و بی جر کدال، ۲۰۰۷). اما نمی توان گفت که آیا این مسئله کاملا مربوط به توجه کاهش یافته والدین است یا به دلایل دیگری، مانند تحصیلات و ثروت نیز بستگی دارد. کودکان دارای خانواده های پرجمعیت تر، اغلب والدین کم سوادتر و فقیرتری دارند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
مقایسه کمال گرایی و سازگاری اجتماعی و بهره هوشی در کودکان تک فرزند و چند فرزند