بروز مفهوم هوش هیجانی (عاطفی) و نظریه های گوناگون پیرامون آن و تلاشهای گسترده برای ساخت ابزار سنجش آن، بیانگر توجه به تأثیر روابط میان فردی در سلامت روانی است. به هر حال به نظر می رسد، هوش هیجانی از عوامل تعیین کننده در بسیاری از واکنش های انسان نسبت به محیط اجتماعی باشد. اصطلاح هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی (که ضریب آن با EQ نشان داده می شود، برای اولین بار در دهه ۱۹۶۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. به اعتقاد این دو نظریه پرداز، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می توانند عواطف خود و دیگران را شناسایی کرده، قادر به کنترل آن بوده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذاشته و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. سالووی توصيف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریات گاردنر در مورد استعدادهای فردی، قرار می دهد و این توانایی ها را به پنج حیطه اصلی بسط میدهد.
موضوع پیشنهادی روانشناسی :
بررسی رابطه عملکرد اجتماعی و هوش هیجانی با سلامت روانی