با تغییراتی که در طول عمر انسان ها پیش آمده، شغل های درآمدزا کاهش یافته و به جای این مشاغل نیز فعالیتهای داوطلبانه و اختیاری جایگزین نشده است. متأسفانه امروزه سالمندان در دوران بازنشستگی خود منفعل هستند (گودر و اسمیدینگ، ۲۰۰۲).
میدوينتر (۱۹۳۱) شواهد و مدارکی به دست آورد با این مضمون که بیشتر سالمندان از دوران بازنشستگی، به عنوان یک چالش جدید یاد می کنند. او همچنین گزارش کرد که ۲۷ درصد از سالمندان از زندگی کنونی خود بیشتر از گذشته لذت می برند.
در حالی که ۳۰ درصد از آنها رغبت کمتری به زندگی دارند. بنابراین با وجود این که حداقل ۱ / ۳ از سالمندان، افزایش سن را چالش بزرگی می پندارند، اما اکثر آنها از دوران بازنشستگی به اندازه سایر دوران زندگی خود و حتی بیشتر از آن لذت می برند.
درمانگری سالمندان نیاز به نگرش روشن درباره مراحل مختلف سالمندی دارد. عدم رضایت از زندگی به طور مستقیم با عواملی همچون بیماری، تنهایی و درآمد کم مرتبط است. بنا بر اظهارات میدوينتر (۱۹۹۲)، با وجود این که در یک گروه نمونه انجام شده است، ۸۲ درصد از سالمندان بازنشسته تنهایی را مشکل مشترک این دوره سنی ذکر کرده اند و فقط ۲۲ درصد آنها از تنهایی به عنوان یک مشکل شخصی یاد می کنند.
اما اغراق آمیز است که به دوران سالمندی، لقب دوران تنهایی بدهیم. میدوينتر (۱۹۹۲) توجه جهانیان را به این نکته جلب کرد که ۲۰ درصد مردم سراسر جهان مشکلی به نام تنهایی دارند و این معضل در سالمندان بغرنج تر از سایر اقشار جامعه نیست.