اگر در جلسه ای بی حوصله، رنجیده، گیج، برانگیخته از نظر جنسی، یا دارای احساس شکست خوردگی در برابر بیمار هستید، باید چنین احساساتی را داده هایی ارزشمند به حساب آورید. من نیز به همین دلیل، درمان شخصی درمانگر را توصیه می کنم.
هرگاه دانش شما راجع به خودتان عمیق باشد، بخش بزرگی از نقاط کور خود را برطرف می سازید و می توانید تجربه ای مناسب در نقش بیمار داشته باشید و به تدریج دریابید چه میزان از بی حوصلگی یا گیجی مربوط به خودتان و چه میزان از آن توسط بیمار در شما ایجاد شده است.
چنین تمایزی اهمیت دارد، زیرا اگر بیمار در جلسه درمانی موجب بی حوصلگی شما می شود، می توان با اطمینان کامل نتیجه گرفت که در سایر شرایط و موقعیتها نیز فردی ملال آور و کسل کننده به حساب می آید.
به این ترتیب، به جای هراس از بی حوصلگی، باید از آن استقبال کنیم و به دنبال راهی برای استفاده درمانی از آن باشیم. از چه زمانی آغاز شده؟ دقیقا کدام رفتار بیمار خسته کننده است؟