راهبردهای متعددی می تواند برای بهبود تعمیم دهی مهارت ها به شرایط مناسب بعد از آموزش مهارت های رفتاری استفاده شود .

نخست این که آموزش باید شامل ایفای نقش های گوناگونی باشد که شبیه ساز موقعیت های واقعی که یادگیرنده احتمالا در زندگی واقعی مواجه می شود؛ است هرچه سناریوی ایفای نقش شبیه موقعیت های واقعی زندگی باشد، با احتمال بیشتری مهارت ها به موقعیت های واقعی تعمیم می یابد (میلتن برگر، رابرتز و همکاران، ۱۹۹۹).

راهبرد دوم، تلفيق موقعیت های زندگی واقعی در فرایند آموزش می باشد. یادگیرنده ممکن است مهارت ها را در ایفای نقش با همسالان واقعی یا در موقعیت های واقعی تمرین کند (مانند در مدرسه، در زمین بازی). برای مثال السون وود، میلتن برگر و فورمن (۱۹۸۸) مهارت های پیشگیری از دردی را به کودکان آموزش دادند و برخی ایفای نقش را در بیرون از زمین بازی مدرسه به عنوان یک موقعیت زندگی واقعی که وسوسه دزدیدن ممکن بود اتفاق بیفتد، انجام دادند.

راهبرد سوم فراهم کردن تکالیفی برای یادگیرنده است تا بتواند مهارت های یاد گرفته شده را بیرون از جلسه آموزش مهارت های رفتاری در یک موقعیت زندگی واقعی تمرین کند. بعد از تمرین مهارت در بیرون از جلسه آموزش، یادگیرنده می تواند تجربه به دست آورده را در جلسه آموزش مهارت های رفتاری بعدی بحث کند و برای عملکردش بازخورد دریافت کند. در برخی موارد تمرین مهارت ها بیرون از جلسه می تواند توسط یک والد یا معلمی که می تواند بازخورد فوری فراهم کند، نظارت گردد.

در راهبرد چهارم، مربی می تواند تقویت مهارت ها را در موقعیت های بیرون از جلسات آموزش ترتیب دهد. برای مثال مربی ممکن است با معلم یا والد صحبت کند تا هنگامی که یادگیرنده مهارت صحیح را در خانه یا مدرسه نشان می دهد به او تقویت ارائه دهند.