از میان این خصوصیات می توان به علاقه وافر، استقلال رأي، اعتماد به نفس، شهود و اعتقاد راسخ به خلاقیت خویش اشاره کرد. علاوه بر این خصوصیات اصلی و مشترک، تصور بر این است که بین افراد خلاق در دو عرصه علم و هنر تفاوت های مهمی وجود دارد. اعتقاد بر این است که به نسبت نیازی که برای رها شدن از قواعد (انعطاف پذیری)، جلب توجه همکاران و در اختیار داشتن احساسات قوی زیباشناختی در مورد کار وجود دارد دانشمندان خلاق با دانشمندان غیر خلاق فرق دارند. دانشمندان خلاق دائما صحبت از اشتیاق وافر خود برای نظریه پردازی و یا طرح آزمایش هایی ساده، ظریف و زیبا می کنند و همین امر دلالت بر بخش زیبایی شناختی در قضاوت علمی دارد. همچنین از وجوه تمایز میان دانشمندان خلاق و غیر خلاق می توان به حساسیت و یا توانایی آنان در روبرو شدن با تجارب جدید اشاره کرد. موضوع اخير اهمیت بخصوصی دارد؛ زیرا در مورد مسایل علمی دانشمندان خلاق نسبت به همکاران غیر خلاق خود، حساسیت بیشتری نشان می دهند. هنرمند نابغه قادر است تا با اثر خود دیگران را از لحاظ احساسی تحت تأثیر قرار دهد و کسانی از چنین توانی بهره مندند که حساس تر بوده و با احساسات قرابت بیشتری داشته باشند. فرانک بارون و دیوید ام. هارینگتون پس از بررسی کتابهای مربوط به شخصیت خلاق اینگونه برداشت کردند که تحقیق آنان، در مورد خصوصیات دانشمندان و هنرمندان خلاق، هیچ نکته شگفت آوری نسبت به افکار عمومی جامعه در بر ندارد. ریچارد منسفیلد و توماس باس در رابطه با بسیاری از بررسی های انجام شده در عرصه ویژگی های شخصیتی، نکته بسیار با اهمیتی را مطرح می کنند. آزمون شوندگان چنان که انتظار می رود بسیاری از سنجش های مختلف را تکمیل می کنند و این امر منجر به جمع شدن امتیازهای بسیار زیادی برای هر آزمون شونده می شود. آنگاه پژوهشگران برای تعیین ارتباط بین اندازه گیریها، همبستگی بین آنها و همینطور رتبه بندی خلاقیت آزمون شوندگان را محاسبه می کنند. این امر به محاسبه و تفسیر تعداد زیادی از ضرایب همبستگی انجامیده و این احتمال را که بعضی از همبستگی های مهم اتفاقی ایجاد می شوند، کاملا قوت می بخشد.