اما نیاز داریم بعضی از دانش های پایه در مورد فرآیندهای شناختی داشته باشیم. که در مورد شناخت اجتماعی، که به معنای آگاهی ما از تفکرات خود در مورد دنیای اجتماعی و نیز اهمیتی که ما برای روابط خود با دیگران قائلیم بحث می کند. بر خلاف روان شناسی آزمایشی، حتی زمانی که بخش اعظم روان شناسی را رفتارگرایی تشکیل می داد، روان شناسی اجتماعی بر مفاهیم شناخت تاکید داشت و هرگز تسلیم دیدگاه رفتارگرایی نشد که دهن را «جعبه سیاه» می پنداشت. برای روان شناسی اجتماعی همواره شناختها، ساخت های شناختی و طرحواره های ذهنی کانون نظریه پردازی و محور تحقیق بوده اند و مبنای بسیاری از سرفصل های روان شناسی اجتماعی، شناخت و ادراک به ویژه ادراک ما از خود و دیگران و تأثیر آن بر رفتار بوده است.