این اظهار نظرات روان شناسی کاملا واقعی هستند؛ چراکه طبق آخرین اطلاعات به دست آمده، ضعف اعصاب به دلیل فقدان کنترل ذهن در افراد در تمام اندام ها و سیستم های عصبی، اثرات مستقیم خواهد داشت و بنا به دلایلی باعث ایجاد جنون و نفوذ بیماری در فرد خواهد شد و به مرور زمان وظیفه ی فرد تحمل این دردها و رنج های عصبی فاقد کنترل خواهد شد.
این امر کاملا عادی است که بیمار به علت دست و پنجه نرم کردن با ضعف اعصاب و عدم تعادل مغزی، به ابراز این رفتارهای پر تنش وابسته شود. مطمئنا کنترل کنش اندام ها با کنترل کنش مغز است و با ایجاد قواعد و ضوابط اثربخش در مناطق مربوط، می توان روی هر یک از اندام ها مانور داد و فرد بیمار را از ضعف اعصاب و تنش های درونی و ذهنی خلاص کرد.
بنابراین، بروز نقص در کنترل مغز منجر به ایجاد هرگونه علایم عصبی در اندام ها می شود. با توجه به این امر، علایم روی اندام ها در طی نخستین بیماری روانی بروز داده می شوند و نشانه های روان شناسی، با توجه به اطلاعات افراد، اهمیت ثانویه دارد؛ زیرا كاملا بدون جلب توجه بیمار حاصل خواهند شد.
فقدان و یا کمبود کنترل ذهن منجر به درد معده، التهاب روده، سوءهاضمه، عصبانیت، ضعف های عضلانی و تضعیف کار سیستم قلبی - عروقی خواهد شد. تقریبا در بسیاری از موارد، سیستم های عصبی و عضلانی تحت تأثیر دردهای ناشی از فقدان کنترل ذهن قرار می گیرند و بیمار را دستخوش مسایل روانی و رفتاری قرار می دهند.
تأثیر روی اعضای بدن منجر به بروز مشکلات زیادی در قسمتهای سمعی و بصری فرد خواهد شد و اغلب در این میان، اندام های تناسلی نیز دستخوش ناراحتی های عصبی قرار خواهند گرفت. به محض اینکه یک عضو از بدن تحت تأثیر بیماری قرار می گیرد، علایم روان شناسی به سبب ناکافی بودن کنترل ذهن بروز داده می شود و گرایش بیمار را به دلیل مسأله ساز کردن اندام فوق برای درمان تعدیل می کند.
ساده قلمداد کردن علایم روان شناسی اشتباه است. در حقیقت، از زمانی که یک حس ناشی از درد به طور پنهانی در فرد رشد می کند، علایم آشکاری را در اندامها با شدت چند برابر بروز می دهد که به محض تشخیص آن به راحتی می توان اقدامات لازم را برای بهبودی اندام آسیب دیده انجام داد.