محققان دلیل موفقیت رویکرد شناختی - رفتاری را در درمان اختلالات رفتاری و روانی را ناشی از سه عامل میدانند. نخست اینکه روش های شناختی- رفتاری برعکس سایر شکل های رفتار درمانی، مستقیما با افکار و احساسات که در تمامی اختلال های روانی از اهمیتی بالایی برخوردارند، سروکار دارد. دوم آن که درمان شناختی - رفتاری شکافی را که بسیاری از درمانگران بین روش های صرفأ رفتاری و روان درمانی های پویا احساس می کنند، پرساخته است. سوم آن که درمان های شناختی - رفتاری برعکس روان درمانی پویا، پایه های علمی دارند و قابلیت بیشتری در ارزیابی فعالیتهای بالینی، از خود نشان میدهند (هاوتون و همکاران، ۱۹۸۹ به نقل از قاسم زاده، ۱۳۸۵) از زمان شکل گیری مدل شناختی و شناختی - رفتاری از دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ بیش از بیست نظریه شناختی و شناختی - رفتاری شکل گرفته است و همگی این نظریه ها بر این فرض اساسی تاکید دارند، باور و افکاری که یک فرد برای درک، انتظار یا ارزیابی یک رویداد به کار می گیرد، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارد نه خود رویدادها. به دیگر سخن خود انسان ها هستند که با تعبیر و تفسیر رویدادها و موقعیت ها برای خودشان مشکل ایجاد می کنند. مثلا فردی که موفق به پیدا کردن شغل خود نمی شود، ممکن است به شدت افسرده شود و خودش را به خاطر این شکست سرزنش می کند. از طرف دیگر، فرد دیگری ممکن است کمی آزرده شود و اعتقاد داشته باشد که شکست در این کار، ارتباطی به بی کفایتی او ندارد. در هر دو مورد، موقعیت یکسان اما پاسخ به آن متفاوت است. چرا؟ برای پاسخ به این سوال هر یک از نظریه های شناختی تبیین های خاصی ارائه می دهند که امکان بیان همه این نظریه در این مجمل وجود ندارد. لذا به سه نظریه بسیار مهم شناختی یعنی آلبرت اليس، آرون یک، مایکل بام اشاره می شود.


موضوع پیشنهادی روانشناسی :

اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری در درمان افسردگی، اختلالات خوردن و اختلالات اضطرابی