در بخش ساختاری تفکر، دو نوع تفکر قرار دارد. افکار خود آیند و طرحواره ها، افکار خودآیند، گذرا هستند و ماهیتی سریع و تلگرافی دارند. این افکار همچنین بخشی از جریان هشیاری افراد را تشکیل می دهند اما بخشی از آن، ماهیت ناهشیارانه دارند. افکار خودآیند منفی از قبیل اینکه من «ارزش هیچ کاری را ندارم»، «هیچ کاری را نمی توانم انجام دهم.»، «در کارها همیشه با شکست مواجه می شوم»، موجب می گردد فرد خلق افسرده ای به خود بگیرد و این خلق افسرده به نوبه خود، احتمال بروز افکار خودایند منفی را بیشتر می کند بدین ترتیب دور باطلی ایجاد می گردد. این دور باطل کم کم موجب شکل گیری افسردگی می گردد. طرحوارهها ساختارهای پایدارتری دارند که از تعبیر و تفسیر تجربیات تحولی ناشی می شوند و قالب هایی هستند که افراد در زندگی روزمره خود، برای واکنش به رخدادها از آنها استفاده می کنند محتوای افکار خودآیند و طرحواره ها می توانند در سه حوزه، ناسازگاری ایجاد کنند که به عنوان مثلث شناختی شناخته می شوند. مثلث شناختی شامل تفکرمنفی نسبت به خود، دنیا و آینده می شود (مایکل فری، ۱۹۹۹ به نقل از محمدی، فرنام، ۱۳۸۴). به بیانی دیگر در افراد افسرده این تمایل وجود دارد خود، دنیا و آینده شان را منفی گرایانه نگاه کنند. آنان محیط خود را مکانی خسته کننده و خودشان را افرادی بی کفایت و بی ارزش درنظر می گیرند. به دلیل تجارب منفی شان، خود را مسئول و مقصر می دانند و انتظار هیچ تغییری را در آینده خود ندارند. آنان تمایل دارند برای حفظ باورهای خود، به گونهای نظامدار، تجارب خود را اشتباه تفسیر کنند، در مورد آنها اغراق کنند و آنها را تخریب نمایند (زارب، به نقل از خدایاری فرد، عابدینی، ۱۳۸۳). نگرش این گونه افراد نسبت به آینده منفی و این مهم به نوبه خود موجبات درماندگی آنها را فراهم می آورد. زمانی که آنان به آینده فکر می کنند، باور دارند وقایع منفی که در حال حاضر برای آنان اتفاق افتاد، به خاطر نقایص شخصی آنان در آینده نیز ادامه خواهند یافت.
موضوع پیشنهادی روانشناسی :
اثر بخشی درمان شناختی آرون بک بر کاهش افکار خودآیند منفی و طرحواره های ناسازگار اولیه