فرض بر آن است که تجربه ی خواندن به تشخیص لمسی موثر تر منجر می شود. وینر ( ۱۹۶۳) مطالعه مرتبطی را روی توانایی های لمسی نابینایانی که در خواندن بریل قوی و ضعیف بودند، گزارش کرد. آنهایی که در خواندن ضعیف بودند، حداقل یک کلاس پایین تر از کلاس واقعی خود عمل کردند. در حالی که بریل خوانان خوب در سطح جایگاه کلاسی خود یا بالاتر عمل کردند. در چندین مورد از تکالیف تشخیص لمسی، بریل خوانان خوب بطور چشمگیری بهتر از بریل خوانان ضعیف عمل کردند. تحلیل مرتبط الگوهایی از روابط معنی دار با هوش بهر یا دیگر ویژگی های آزمودنیها را آشکار نمی کند. ويتر نشان داد که برخی از کودکان به خاطر حساسیت بیشتر نوک انگشت خود، در آزمون های لمسی بهتر عمل کردند که این اجازه را به آنها داد تا به بریل خوانان بهتری بدل شوند و در نتیجه توانایی های لمسی بهتری به دست آوردند. «آموزش پذیری » کارکردهای لمسی به همراه دیگر توانایی های ادراکی، پرسش مهمی است که توجه بسیار ناچیزی به آن شده است. دانستن درباره تاثیرات ممکن آموزش بر کارکردهای شناختی و اینکه آموزش با تفاوت هایی که بطور طبیعی در حساسیت رخ می دهد چگونه تعامل می کند، مهم است. نقش دیگر عوامل لمسی مانند دست برتر (چپ دستی یا راست دستی) نیز در خواندن بریل، توجه تحقیقی به خود جلب کرده است. هرملین و او کاتر ۱۹۷۱۹) سرعت و صحت نسبی خواندن متون بریل را با دست های چپ و راست ارزیابی کردند. در کودکان نابینای ۸ تا ۱۰ ساله عملکرد با دست چپ نسبت به دست راست، هم سریعتر و هم صحیح تر از دست راست بود. تفاوت میان دستها نیز در انگشت میانی بیشتر از انگشت سبابه بود. هنگام استفاده از انگشت میانی که تمام کودکان ادعا کردند قبلا هرگز از آن استفاده نکرده اند، اصلا خواندن بریل ممکن نبود که این یافته ای شگفت انگیز از انتقال بود.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

رابطه بین توانایی خواندن و کارکردهای شناختی با دست برتر در کودکان با مشکلات بینایی