به عبارت دیگر فرد احساس می کند به دلیل بدرفتاری که با او شده است، مردم او را زیر ذره بین قرار داده اند. در تجربه شرم بین افراد تفاوت وجود دارد. برخی هم ممکن است آن را تجربه نکنند. وقتی برای فردی مشکلی مانند خیانت، سوء استفاده جنسی و.... اتفاق افتاده و آسیب می بیند، چنانچه مردم از مشکل وی آگاه شوند، در غیاب او درباره مشکلش صحبت خواهند کرد؛ بنابراین مراجع باید خود را با شرایط جدید اجتماعی سازگار کند. به اندازه ای که جامعه از مشکل و آسیب آگاه شوند و عکس العمل نشان دهند، احساس شرم افزایش پیدا می کند. درمانگر باید بداند که شرم یک لایه است که بر روی درد تجربه شده کشیده می شود. خشم اولین لایه و شرم دومین لایه درد است. چون شرم در بر گیرنده نوعی گیجی و اغتشاش است، درمانگر نباید در طی کردن مراحل بخشش عجله به خرج دهد. مردم ممکن است فرد را به دلیل سهمی که در تجربه بی عدالتی داشته است. محکوم کنند و او را هم مقصر بداند؛ لذا به دلیل قضاوت هایی که دیگران درباره فرد کرده و در غیاب او صحبت می کنند، ممکن است دلخوری افزایش پیدا کرده و علاوه بر آسیب اولیه و بی عدالتی که از فرد اول دیده، از برخوردهای بعدی سایرین هم ناراحت شود. به این ترتیب ممکن است در این مرحله افراد دیگری هم برای بخشش مدنظر قرار گیرند. برای مثال، فردی که به دلیل گرفتن مرخصی در محل کار با رئیس خود برخورد داشته، ممکن است همکاران او از این ماجرا با خبر شده و پشت سر او صحبت کرده و یا آشکارا پیگیر مسئله باشند. چنین فرایندی ممکن است احساس بی عدالتی مراجع را افزایش و تعمیم دهد و غیر از رئیس، افراد دیگری هم به تدریج در فهرست بخشش قرار می گیرند. این که درمانگر موضوع بخشش را بر فرد اولیه (رئیس) متمرکز سازد و یا دیگران را هم همکاران) در دایره بخشش قرار دهد تا مراجع آنان را ببخشد، مسئله ظریفی است که خاص این مرحله است. بسیاری از مراجعین به تدریج پس از کشف خشم سرکوب شده خود، ممکن است احساس گناه هم پیدا کنند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
بررسی رابطه رفتار ناعادلانه با خشم و احساس شرم در زوج های ناسازگار مراجعه کننده به مرکز ...