الگوی فکری که منجر به صمیمیت می شود، مسئولیت پذیری فردی، بدون هیچ گونه سر زنش است. اغلب مردم نمی توانند میان سرزنش خود، سرزنش دیگران و مسئولیت پذیری فردی، تمایز قایل شوند، با وجود این میان این سه مقوله، زمین تا آسمان فاصله است. یکی از همکارانم به نام کریستینا می گفت که روزی با مردی بسیار افسرده حال به نام مانوئل ملاقات کرد که با درد مزمن دست به گریبان بود و به مواد مخدر نیز اعتیاد داشت. تشخیص داده بودند او به اختلال شخصیتی مرزی دچار است. بیمارانی که چنین اختلالی دارند بسیار چالش زا هستند و گاه درمانشان بسیار دشوار است. روزی در یکی از جلساتی که با همکاران داشتیم، یکی از همکارانم که روان شناس بود گفت: «در مان مانوئل بی فایده است. در طول مدتی که مشغول درمان او بوده اید، او سر سوزنی بهبود نیافته است. تنها کاری که انجام میدهد سوءاستفاده از همکاران و دریافت نسخه های پزشکی حاوی مسکن و مواد مخدر است. او فقط ادای یک بیمار را در می آورد تا خود را از کار افتاده جا بزند.» کریستینا بسیار ناراحت شد؛ اما چیزی نگفت.

سکوتی طولانی و ناخوشایند حاکم بود. جلسه را ترک کرد همچنان که احساس می کرد به او توهین شده است. البته به همکارش چیزی نگفت؛ اما گفته های او ذهنش را به خود مشغول کرده بود و گاه خود یا گاه دیگران را برای این مسأله سرزنش می کرد. وقتی خود را سرزنش می کرد، به خود می گفت: «من فردی بی لیاقت هستم. من در کارم شکست خورده ام. اگر اخراج شوم چه؟» با این افکار احساس گناه می کرد، مضطرب می شد و خود را بی ارزش قلمداد می کرد. سپس ناگهان تغییر جهت داد و این بار همکارش را سرزنش کرد. به خود می گفت: «او یک هرزه است. نمی داند چه می گوید.» با این افکار احساس ناراحتی و تنفر می کرد.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی بر کاهش تکانشگری و بهبود مسئولیت پذیری فردی در دانشجویان ...