اگر دوست تان احساس کند شما از او عیبجویی می کنید، بدیهی است دیگر انگیزه ای برای بیان احساسات خود نخواهد داشت یا شاید به جای گوش سپردن به حرفهای او، تشویق او برای آشکار کردن احساساتش و شرح مفصل تر احساسش، شتاب کرده و بی درنگ به او پیشنهاد کمک کرده اید. در این جا نکته دیگری را برایتان توضیح می دهم که شاید در تکمیل مرحله چهارم به شما کمک کند. از خود بپرسید که دوست دارید طرف مقابلتان با شما چگونه رفتار کند. برای مثال، فرض کنیم شما میل دارید همسرتان بیشتر به حرف های شما گوش دهد، بی آن که مدام بگوید بله، اما... یا از خود دفاع کند. حال نوشته خود را در مرحله ۲ ارزیابی کنید. شاید کشف کنید گفتن این حرف که «تو اشتباه می کنی و باید اشتباهت را بپذیری، هر دیوانه ای متوجه آن می شود!» نسنجیده بوده است. حال چه خواهد شد؟ آیا همسر شما برای گوش سپردن به حرف های شما و پذیرفتن واقعیت حرف هایتان انگیزه ای خواهد داشت؟ آیا او خواهد گفت: «اوه، خیلی ممنون عزیزم. حق با توست!؟ » اگر تاکنون فهمیده باشید که شما نیز در مشکلتان نقش دارید، بدانید که شروعی فوق العاده را پشت سر گذاشته اید و من به شما افتخار می کنم. گرچه مراحل ۳ و ۴ از نظر عقلانی بسیار جالب است، از نظر احساسی بسیار چالش زاست. در حال حاضر، شما دین خود را ادا می کنید. اگر مایلید به کوشش خود ادامه دهید و قادرید رنج ناشی از خودارزیابی را تاب آورید، پس از تکمیل مرحله پنجم شکل یادآوری رابطه، نتیجه و سود کوششتان را به چشم خود خواهید دید. در کارگاه های صمیمیت، برخی افراد تحمل خود را از دست می دهند و مایل اند بی درنگ و بدون انجام مراحل ۳ و ۴، وارد مرحله ۵ شوند. آنها می گویند: «خب، من به پسرم (يا به رئیسم یا ...) چه باید میگفتم؟» آنها می خواهند بدون ارزیابی آنچه در مرحله دوم نوشته اند، به راه حل دست یابند؛ اما این روش کارایی ندارد.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

بررسی رابطه خودارزیابی منفی و تحمل ناکامی با افزایش صمیمیت فردی در زوج های ...