سبک فرزند پروری مادران تاثیر بسیاری روی شخصیت کودکان دارد که یکی از آن ها احساس امنیت در کودکان است. مادران بچه هایی که احساس امنیت بالایی دارند، نسبت به گریه کودکان شان حساس تر هستند و زودتر واکنش نشان می دهند، با آنها مهربان تر و ملایم تر برخورد می کنند و در تماس های نزدیک، مانند در آغوش گرفتن و نوازش کردن، آرامش بیشتری از خود بروز می دهند. گفتگوی بی کلام دو جانبه میان این گونه مادران دلسوز با نوزادان شان به طور مکرر پیش می آید. اما کودکانی که مادران شان اغلب با آنها هماهنگ نیستند، احساس ناامنی خود را به یکی از دو شکل بروز می دهند. اگر مادر طبق معمول و بدون خواست کودک وارد حریم او شود، کودک فعالانه سعی می کند از رابطه اجتناب کند و بی اعتنایی نشان دهد. زمانی هم که حواس مادر متوجه جایی دیگر است، کودک ناتوان از برقراری ارتباط با رفتاری انفعالی، تسلیم شرایط می شود . درست همان الگویی که بیمار یادشده، در گزارش بالبی، با خود از کودکی به همراه داشت. مادران دیگری که تا این حد بی اعتنا نیستند، بین خود و فرزندان شان فاصله ای عاطفی، حتی از نظر جسمی، ایجاد می کنند و کمتر با کودک صحبت و یا او را نوازش می کنند. چنین بچه هایی اغلب وانمود می کنند اهمیت نمی دهند و لب بالای خود را به نشانه بی اعتنایی منقبض می کنند، اما در واقع بدن آنان علائم افزایش اضطراب را نمایش میدهد. این بچه ها به این باور می رسند که دیگران خود را پس می کشند و از آنان دوری می کنند، پس خود را از نظر عاطفی کنار می کشند. وقتی بزرگ می شوند از صمیمیت عاطفی خودداری می کنند و میل ندارند به دیگران نزدیک شوند. از طرف دیگر مادران مضطرب که پریشان احوال هستند مایل نیستند خود را با نیازهای نوزادشان هماهنگ کنند. هنگامی که مادر نتواند به شکلی قابل اعتماد در دسترس کودک و متوجه او باشد، واکنش برخی از کودکان به صورت احساس ترس و چسبیدن به مادر بروز می کند. این بچه ها نیز به نوبه خود درگیر اضطراب هایشان می شوند و به همین دلیل قابلیت هماهنگی آنها نیز کاسته می گردد. این گروه در روابط خود در بزرگسالی، به سمت وابستگی های اضطراب آلود پیش می روند.