چندین مطالعه نشان داده اند که افسردگی در خط پایه منتج به پیامدهای ضعیف تری از درمان شناختی - رفتاری برای اختلال وحشتزدگی یا گذرهراسی میشود (برای مثال مراجعه شود به ریفت و همکاران، ۲۰۰۰؛ تیسائو، لوین و کراسک، ۱۹۹۸). در مقابل، مطالعات دیگری دریافته اند که افسردگی تأثیری در پاسخ به درمان شناختی - رفتاری در درمان اختلال وحشت زدگی ندارد (برای مثال، آلن و همکاران، ۲۰۱۰).
بدین ترتیب سؤالات در مورد چگونگی مدیریت افسردگی همبود با اختلال وحشتزدگی بدون پاسخ باقی میمانند. برخی مطالعات (برای مثال، کراسک و همکاران، ۲۰۰۷) بیان می کنند که لازم نیست هیچ انطباقی در این باره صورت گیرد چون که درمان شناختی - رفتاری هدفمند، با یا بدون حضور سایر اختلالها، به همان اندازه مؤثر خواهد بود. علاوه بر این، بر طبق این مطالعات شرایط همبود به دنبال درمان اختلال وحشت زدگی حقیقت بهبود مییابند.
از سوی دیگر، این مطالعات معمولا افسردگی بسیار شدید یا افسردگی خودکشی گرا را مستثنی میسازند. سایرین پیشنهاد می کنند که برای مثال لازم است افسردگی از طریق اضافه کردن دارو درمانی مورد توجه قرار گیرد، اگر چه حمایت تجربی از این فرضیه وجود ندارد.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
اثر بخشی درمان شناختی – رفتاری بر اضطراب و افسردگی و اختلال وحشت زدگی افراد خودکشی گرا