موضوعاتی که در طول تاریخ با عناوین و در قالب های مختلفی مطرح شده اند، با پیشرفت دانش بشری به بررسی مجدد گذاشته شده اند.
موضوعات مهم، از جمله دانش در مورد ذهن و فرآیندهای مربوط به آن نیز، در دوره های مختلف براساس چارچوب ذهنی انسان آن دوره و براساس روح حاکم بر آن زمان مورد توصیف، تبیین، پیش بینی و کنترل قرار می گرفته است.
شاید بتوان دوره تکامل اندیشه انسان را در طول تاریخ تکاملی خود به چهار دوره مسلط تقسیم کرد:
۱. دوره عدم آگاهی، ۲. دوره پیش آگاهی، ۳. دوره آگاهی فلسفی و ۴. دوره آگاهی علمی
در هر کدام از این دوره ها مفاهیم روانی با موضوعات روانشناختی مربوط به خود انسان، به شیوه های رایج و خاص آن دوره مورد بررسی قرار می گرفتند.
به عنوان مثال موضوع «بیماری روانی» در دوره های گوناگون به شیوه های مختلفی توصیف، تبیین و شاید پیش بینی و مورد کنترل قرار می گرفت.
در دوره عدم آگاهی، انسان به جهت نقص در ابزارهای ارتباطی، مثل زبان و نوشتار، قادر به ارتباط کامل با همنوعان خود نبوده است و به همین جهت در دنیای درونی خود به سر می برد.
شاید بتوان گفت که انسان در این دوره دچار یک نوع درخودماندگی بوده است.
انسان نمی توانست با همنوعان خود تبادل افکار داشته باشد و رابطه او با همنوعان خود بر اساس نیازها و شرایط عینی به صورت محدودی انجام می گرفت.
بنابراین تجمع دانش صورت نمی گرفت و تبیین های مشترکی که قابل بحث و بررسی باشند در مورد مفاهیم روانی مربوط به خود انسان وجود نداشت.
یکی از مفاهیم مربوط به ذهن و فرآیندهای آن، خواب و رؤیا است که هم اکنون نیز مورد بررسی حوزه های مختلف روان شناسی است.
حال تصور کنید که یک انسان غارنشین در دوره عدم آگاهی، که زندگی اش از راه شکار می گذرد در حین خواب دچار رؤیا یا کابوس می شود.
آیا می توانیم تصور کنیم که در هنگام بیدار شدن دچار چه حالتی می شود؟
شاید بتوان گفت که این انسان دچار وحشت و سردرگمی می شود، زیرا هیچ اطلاعاتی در مورد خواب و رویا دیدن ندارد.
و قادر به انتقال واضح تجربه و اطلاعاتی در این مورد و موارد مشابه با همنوعان خود نیز نمی باشد.