بر اساس رویکرد بيتسون ، یادگیری می تواند به عنوان فرایند تجربه محور و موقعیتی درک شود.
در بازی های جدی می توانیم بین یادگیری پایه ای در بازی ها به عنوان کسب اطلاعات، جمع آوری داده ها و پاسخ دادن به محرک تمایز قائل شویم.
در سطح دوم بازیکنان بواسطه بازی کردن در بافت گیم یاد می گیرند.
آنها داده های گردآوری شده را با طرح بازی مرتبط می کنند و از بین عمل و شقهای مختلف دست به انتخاب می زنند.
در سطح سوم، فرایند یادگیری بازیکنان به فراتر از فضای بازی می رسد و چارچوب الگوی مرجع، در بافت های زندگی واقعی دوباره زمینه مند و بازسازی می شود.
از این طریق فرایند یادگیری انتقالی شروع می شود که در آن بازیکنان چشم انداز های تازه را اکتشاف می کنند و مفهوم تازه ای از خودشان، دیگران و جهان را گسترش می دهند و به موقعیت های زندگی واقعی مربوط می سازند.
این شکل یادگیری، جدی است و اثر معنادار و عمیق بر زندگی بازیکنان دارد.
اگر هدف بازی تغییر چشم انداز بازیکنان است، آنطور که بسیاری از بازی های جدی هستند، تلاش می کنند که یادگیری را در این سطح جدی پیش ببرند.
هر چند یادگیری جدی به عنوان بروندادی از بازی های جدی تضمین شده نیست و در حال حاضر شواهد کافی وجود ندارد که ثابت کند بازی های جدی ابزار مفیدی برای رشد یادگیری انتقالی و جدی هستند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
مقایسه رابطه بازی با یادگیری و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان مقطع ابتدایی