همکاری بیمار همیشه ضروری است. کارکرد روان درمانی معطوف به افرادی است که گرفتار انواع متعدد نابسامانی شخصیتی (روان رنجوری ها) هستند، همچنین برای بیمار مبتلا به روان پریشی خفیف و همه کسانی که از وضعیت روانی خود رنج می برند و احساس بیماری می کنند، و تقریبا بدون استثنا برای همه بیماری های جسمی، که اغلب با نشانه های روان نژندی پوشیده شده اند و شخص باید با آن به صورتی درونی به توافق برسد.
رفتار درمانگران از لحاظ به کار بردن مفاهیم همانند همکاران تجربی خود، به جنبه عملی آنها توجه می کنند.
تجریدهای سطح بالا مانند اضطراب یا افسردگی همواره به صورت اصطلاحات عملی خاص در می آیند، مانند توصیف عینی رفتار یا نمره مشخصی که به مدد بك وسیله سنجش رفتار به دست می آید.
همچنین رفتار درمانگر به پیروی از روح روان شناسی تجربی، علاقه مند است که نیرومند تر بن متغیرهای کنترل کننده رفتار را بیابد و آنها را تغییر دهد (باندورا، ۱۹۶۹ میشل ۱۹۶۸۰).
بعنی رفتار درمانگر فرضی می کند که رفتار قانونمند است و تابع شرایط مقدماتی قابل تشخرمی و وضع بدنی و شرایط متعاقب آنهاست.
از این لحاظ، هر کنش متقابل باليني نوعی آزمایش محسوب می شود .
نظری به تاریخچه رفتار درمانی:
رفتاردرمانی را از نظر تاریخچه تکامل آن می توان متأثر از چند گرایش نسبتا متمایز دانست. گرایش اول، که تحقیقات جوزف وولبي و أرنولد لازاروس در آفریقای جنوبی در دهه ۱۹۵۰ و کار تجربی و بالینی ام. بي. شاپیرو و اچ. جی. آیزنک در بیمارستان مادزلی لندن، نمایانگر آن است، بر نظریه یادگیری هال و شرطی کردن پاولف تأکید می کند.
در این روند عمدتا بر اضطراب روان رنجوری تأکید می شد.
هر دو دسته از محققان می کوشیدند تا از تحقیقات تجربی درباره طريقه ابتلا به اضطراب و روش خاموش کردن آن در حیوانات آزمایشگاهی برای از بین بردن ترسهای غیر واقع بینانه و پیامدهای آن در انسانها استفاده کنند.
برای مثال رساله وولمی (۱۹۴۸) برای کسب درجه دکتری پزشکی در دانشگاه وبت و اثر زراند در ژوهانسبورگ به ایجاد ترسهای مداوم در گربه های آزمایشگاهی و خاموش سازی موفقيت آميز آنها از طريقي مواجهة تدریجی گربه ها با محرکهای شرطی شده و همراه کردن آن با تغذیه آنان اختصاص داشت.