بازیهای ویدئویی در سالهای اخیر سرگرمی اول برای میلیونها نفر در سراسر دنیا به شمار می روند و فروش جهانی بسیار بالایی دارند.
این روزها جوان ترها بیشتر وقت خود را صرف بازیهای کامپیوتری می کنند تا شرکت در ورزشهای باشگاهی.
پژوهش ها نشان می دهند که در کشورهای رو به توسعه، کودکان به طور معمول بیش از چهل ساعت در هفته را در برابر صفحه مانیتور می گذرانند.
در ایالات متحده درصد شگفت آوری (۸۳%) از کودکان دارای دستگاه بازی هستند.
با این حال فقط کودکان نیستند که برای وقت گذرانی به بازی روی می آورند؛ برعکس، بازیهای امروزی برای بزرگسالان جذابیت بیشتری دارد.
برخی از پژوهش ها میانگین سن بازیکنان را سی و سه سال عنوان کرده اند.
انجمن سرگرمی های نرم افزاری اطلاعیه ای منتشر کرده است که میزان تأثیر بازیهای ویدئویی در جامعه مدرن را نمایان می سازد.
صنعت بازیهای ویدئویی وارد دوره ای جدید شده است، دوره ای که در آن تکنولوژی و خلاقیت با یکدیگر درآمیخته اند تا شگفت انگیزترین بازیهای قرن بیست و یکم را تولید کنند.
در دهه های آینده مورخان فرهنگی با نگاه به امروز خواهند گفت که این دوره زمانی است که در آن تعریف سرگرمی برای همیشه تغییر کرد.
من با گفته لوین اشتاین مخالفت نمی کنم اما افراد زیادی خود را اسیر مشکلات فزاینده ای می دانند که از تغییرات محیرالعقول دنیای سرگرمیها ناشی می شوند.
حقیقت این است که جذابیت و کشش بسیاری از بازیها در حدی است که بازیکنان را از مسیر تعادل دور می کند.
ما به عنوان یک جامعه، تازه در ابتدای مسیر شناخت این معضل قرار داریم و از این رو هنوز راه خروج از آن را پیدا نکرده ایم.
بسیاری از ویژگیهای بازیهای ویدئویی از جنبه عادات وسواسی ماهیت انسان تغذیه می شوند.
من خود شخصا شاهد صدقی بر این مدعا هستم.
در کریسمس و دیگر جمعهای خانوادگی اغلب یک راست به سراغ دستگاه بازی می رفتم.