او قبل از به کارگیری نظام خود در روان درمانی، استفاده از انواع درمان های روانکاوی را آموخته و استفاده کرده بود.
ولی با کسب تجارب بیشتر روان درمانی شناختی مخصوص خود را به وجود آورد.
آلیس خود را مدیون فیلسوفان قدیمی میداند که می گفتند: «افراد به وسیله اوضاع و احوال آشفته نمی شوند، بلکه برداشتی که از این اوضاع و احوال دارند آنها را آشفته می کند».
این برداشت همان شناختی است که فرد از جهان اطراف پیدا می کند.
درمان شناختی آلیس به درمان عقلانی - هیجانی معروف است.
این درمان بر این فرض استوار است که شناختها، هيجانها، و رفتارها به نحو چشمگیری بریکدیگر تأثیر می گذارند و رابطه علت و معلولی متقابلی دارند (کری ۲۰۰۵، ترجمه سید محمدی ۱۳۸۷).
نظریه عقلانی - هیجانی الیس معتقد است که همیشه یک واقعیت یا رویداد یا یک رفتار از سوی فردی دیگری به عنوان یک رویداد فعال کننده (A) محسوب می شود، این رویداد فعال کننده به خودی خود موجب یک پیآمد هیجانی نمیشود (C) ، بلکه همیشه یک میانجی تعیین کننده وجود دارد که منجر به یک پیآمد هیجانی می شود و آن همان باور (B) شخص است.