و درمان کوتاه مدت متمرکز بر راه حل یک رویکرد آموزشی و درمانی معروف است.
همانطور که از نام آن پیداست، این رویکرد، گفتگوی مبتنی بر راه حل را پیشنهاد می کند نه گفتگوی مبتنی بر مسأله.
بعضی از فرضیه های اساسی و سبک های تعامل که به رویکرد گفتگوی مبتنی بر راه حل مربوط می شوند، به راحتی می توانند در برخوردهای روزانه ما با کودکان نقش داشته باشند و همچنین قادر خواهند بود که کودک به صورتی متفاوت شروع به داشتن درک از خود کند و اینکه چگونه ممکن است این برداشت از خود را تغییر دهد.
اصل ارتباط متمرکز بر راه حل به صورتی کاملا طبیعی بر اساس فلسفه ای شکل می گیرد که تأکیدش بر مهارت ها، توانمندی ها و امکانات افراد می باشد.
اگر باور داشته باشیم که کودک قادر به تغییر است، امکانی برای تغییر دارد و همیشه لازم نیست که به او بگوییم که چه کاری را انجام دهد، در آن صورت نوع برقرتری ارتباط بر اساس این برداشت ، با کودک متفاوت خواهد بود.
هم چنین فرضیه زبان متمرکز بر راه حل، نشان دهنده این مورد است که کودک به زودی کاری انجام خواهد داد یا قدمی بر خواهد داشت که به او برای رسیدن به اهدافش کمک خواهد کرد، اگرچه ممکن است این قدم کوچک باشد.
بهتر است مثالی را در نظر بگیریم که قبلا به آن اشاره کرده بودیم، در مورد کودکی با مشکل شنوایی که نمی خواست در بازی ها شرکت کند.
حالا اگر کودک مورد نظر به صورت کاملا مشخص، احساس نا امیدی کند و خشمگین هم باشد، یک گفتگوی انفرادی بعد از جلسه بازی باید چیزی شبیه به این باشد:
کودک:
من از بازی ها بدم می آید.
فرد بزرگسال:
شما واقعا گاهی اوقات از بازی هایی که انجام می دهیم، بدتان می آید.
کودک:
بله، هیچ وقت، هیچ کس به حرف من گوش نمی کند او محکم به پایه میز لگد میزند).
استفاده از کلماتی مانند «هرگز»، «همیشه» و «هیچ کس» توجیهی برای خشم است: «اگر هیچ کس به من توجه نکند، در آن صورت خشم من موجه است».
فرد بزرگسال:
بعضی از بچه ها به حرف تو گوش نمی دهند و به همین خاطر ناراحت میشوی. خشم شناسایی شده و به طور عمدی با یک محرک خاص پیوند داده می شود تا بتوان یک جایگزین برای حس خشم دائمی ارائه داد.)
کودک:
بله فرد بزرگسال:پس زمانی که این بازی ها را انجام می دهیم و شما خشمگین نیستید، آن وقت احساست نسبت به بازی چیست؟
( این جمله ایده استثناء را در قانون مطرح می کند).
کودک:
نمی دانم. حدس می زنم خوب است.