(مثلا بازی قایم باشک که شامل نوبت های تا اندازه ای ساختار یافته است و کودکان سه ساله هم اغلب قوانین غیر گفتاری بازی های آشنا را درک می کنند).
در حدود سن پنج سالگی، کودکان بیشتر می توانند برای رسیدن به زمان نوبتشان صبر کنند.
آنها ابتدا خود کنترلی را تمرین می کنند و سپس توانایی پیروی از قوانین و قواعد بازی را در خود پرورش می دهند.
آنها بیشتر و برای مدت زمان طولانی تری قادر به حفظ تعامل با دیگران خواهند بود.
بازی ها به طور کلی دارای نقاط آغاز و پایان مشخصی هستند و در آنها از توالی هایی پیروی می شود که مورد قبول بازی کنندگان هستند و بنابراین می توان آنها را در زمان ها و موقعیت های مختلف تکرار کرد.
این قوانین و قواعد مربوط به فرآیند بازی حتی زمانی که بازی کمی ترسناک است هم حسی از پیش بینی پذیری و امنیت ایجاد می کنند و به این نحو، می توان مسائل مختلف در زندگی واقعی که ممکن است مواجه با آنها دشوار و دردناک باشد را در امنیت لازم بازی کرد.
اگرچه انجام چنین بازی هایی احتمالا خطری است برای خنده و لذت کودکان، اما در عین حال نیز آنها را با مسائل مهم زندگی آشنا می سازند.
کودکان در زندگی روزانه شان باید با ترکیبی از قوانین، ساختارها و حدود مشخص شده توسط بزرگسالان کنار بیایند و آنها را پشت سر بگذارند.
که گاهی به اندازه کافی روشن و آشکار و گاهی هم مبهم و پیچیده هستند، و البته بزرگسالان باید توجه داشته باشند که این قوانین و ساختارها می تواند به یک میدان مین بالقوه برای کودکان محسوب شود کودکانی که قوانین و ساختارها را فراموش می کنند، اطلاعی از آنها ندارند یا آنها را درک نمی کنند.
پافشاری بر پیروی از قوانین تحمیلی بزرگسالان در بازی ها ممکن است دارای آثار منفی هم باشد و سبب شود که کودکان از مشارکت در انجام بازی ها خودداری کرده، از قوانین تمرد کنند و یا حالت منفعل پیدا کنند.
بنابر این، قوانین باید به اندازه کافی منعطف باشند که انواع و سطوح متفاوتی از واکنش را پوشش دهند.
یک راه عمده ای که کودکان بر مبنای آن یاد خواهند گرفت که چطور قوانین را درک کرده و به آنها احترام بگذارند، از طریق داشتن تجربه طراحی یک سری قوانین برای خودشان و ترجیحا از طریق گفتگو با دیگران و سپس امتحان آنها است.
در این زمینه می آموزند که معمولا تنها زمانی در بازی ها موفق خواهند بود که از قوانین پیروی کنند و در عین حال نیز دیدگاه ها و افکار متفاوتی می تواند وجود داشته باشد.
آنها می آموزند که گزینه هایی پیش رو دارند و دیگران به ایده های آنها گوش فرا خواهند داد.
به کودکان بزرگتر نیز باید فرصت کافی جهت خلق نسخه های جدیدی از بازی های قدیمی و تغییر قوانین بازی پس از گفتگو با سایر اعضای گروه داده شود.
آزمایش تغییر ساختار بازی به کودکان کمک می کند تا ارزش قوانین را درک کنند و آنچه که کارآمد است را از آنچه که ناکارآمد است به راحتی از هم تفکیک کنند.
بحث با همسالان، فرصتی برای پروش مهارت های گفتگو و تصمیم گیری است.
البته لازم است که پیش از انجام هرگونه تغییر و تحول برای تمام بازی کنندگان روشن شود که قوانین غیر تبعیض آمیز و بی خطری مشخص شده است که لازم است از آنها پیروی شود.
جلسات بازی باید دارای قوانین و راهکارهایی در جهت کمک به تقویت حس اعتماد و امنیت در میان کسانی شود که در آن شرکت می کنند و این اطمینان را بوجود آورند که گروه یک مکان امن برای اعضا خواهد بود.
در مورد از مهمترین قوانینی که باید برای فرد مسئول روشن و واضح باشد، به ترتیب زیر می باشند.