پدر یکی از این افراد صادقانه به من می گفت: ما برای استفاده از کامپیوتر و بازیهای ویدئویی او زمان معینی را تنظیم می کردیم اما وقتی به سیزده سالگی رسید، کم کم تمام روز را در اتاقش تنها می ماند و به بازی ران اسکیپ میچسبید." پدر این نوجوان خیلی سعی داشت بفهمد کجای کار او و همسرش خطا بوده است.
بسیاری از نوجوانان برای رهایی از سلطه بیش از حد والدین خود را در دنیای مجازی بازیها گم می کنند.
وقتی موقعیتی ناامیدکننده یا خارج از اختیار ما باشد اغلب از آن موقعیت فاصله می گیریم و خود را از دیگران جدا می سازیم تا در دنیایی دیگر زندگی کنیم، جایی که اختیار کامل در دست خودمان باشد.
دنیای مجازی اغلب مامن و پناهگاه افرادی است که کنترل زندگی را از دست داده اند.
والدین کیل" زمانی به من مراجعه کردند که پسر بانشاط و ورزشکارشان دچار افسردگی شده بود.
مادرش می گفت: "او خیلی فعال و بانشاط بود، اما حالا تمام زندگی اش شده اون بازی۔" کیل زمانی عضو گروه تئاتر مدرسه بود و به علت صدای فوق العاده خوبش معمولا نقش اول را بازی می کرد.
او اهل باشگاه و ورزش بود و فعالانه در مراسم کلیسا شرکت می کرد.
کیل مدت کوتاهی بعد از ورود به کالج دچار بیماری شد و دیگر نتوانست ورزش کند.
در همین دوره او متقاعد شد که هرگز نمی تواند یک خواننده حرفه ای شود و به همین دلیل تئاتر را هم کنار گذاشت.
او که از دو کار مورد علاقه در زندگی اش محروم شده بود کم کم دچار افسردگی شد و به بازی اینترنتی "افسانه ای در بیابان" روی آورد.
در این بازی، که زمینه آن مصر باستان است، بازیکنان با مشارکت یکدیگر از صفر شروع به ساختن یک تمدن می کنند.
کیل می گفت: "وقتی بازی می کردم حس می کردم انگار دارم کاری انجام می دهم، نمی دانستم غیر از این، چه کار دیگری می توانم بکنم." او که زندگی اش مختل شده بود با بازی کردن احساس قدرت و هدفمندی می کرد.
وقتی درباره وضعیت او بحث می کردیم، روشن شد که کیل دوست داشت جریان زندگی و هیجان دوره دبیرستان را داشته باشد، اما نمی توانست فصل جدیدی در زندگی اش باز کند.
این علت اصلی و واقعی وابستگی او به بازی بود. از این رو روند درمان او مستلزم این بود که دوباره مهار زندگی اش را به دست گیرد.