متأسفانه نوجوانان آسیب پذیر اغلب از وجود بزرگسالی که حوزه های مشابهی را واجد ارزش بداند، برخوردار نیستند. همچنین نیاز این نوجوانان به وجود بزرگسالانی که مهارت های لازم را داشته باشند و بتوانند در کسب مهارت در این حوزه ها به آنان کمک کرده و نیز تأییدیه لازم برای رسیدن به اعتماد به نفس را در این جوانان فراهم کنند، بدون پاسخ می ماند.
در چنین حالت هایی، یک راهنما می تواند به عنوان یک کاتالیزور انعطاف پذیر عمل کند، و نوجوان را در روند ساختن اعتماد به نفس خویش هدایت نماید. نیاز به یک نظریه، برای هدایت روند یا فرایند راهنمایی می تواند با نیاز برای یک شرح شغل در پیوند باشد. رسیدن به درکی کامل از استلزام های شغلی لازم است تا بتوان متقاضیان را جذب و غربالگری کرد، آموزش داد، بر کار آنها نظارت داشت و موفقیت آنها را ارزیابی کرد.
مدل هارتر چنین شرح شغلی را برای سازمان های راهنمایی فراهم می کند تا بتوانند به این اهداف برسند رابطه میان اعتماد به نفس پایین و مشکلات متعدد جوانان و آسیب شناسی های روانی، این امکان را به وجود می آورد که یک برنامه بتواند از بروز مشکلات متعددی جلوگیری کند یا آنها را کاهش دهد.
چنین رویکردی به لحاظ مقرون به صرفه بودن دارای جاذبه های خاصی است. مهمتر از این، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد رویکردهای «عام» (مانند آلن، فیلیپی، هرلینگ و کاپرمیک، ۱۹۹۷) بهتر از رویکردهایی که هدف شان علائم یا اختلال های به خصوصی است (اسمولاک در نشریه ها) عمل می کنند.
همچنان که متخصصان در زمینه پیش گیری بیان کرده اند که امکان موفقیت رویکردهای خاص اختلالی بسیار کم است. البی، ۱۹۸۷) براساس این مباحث ، راهنمایی به عنوان رویکردی عمومی به پیش گیری، دارای پتانسیل های بسیار بالایی است و به بهبود و تقویت اعتماد به نفس، و درنتیجه انعطاف پذیری در برابر انواع پیامدهای ناسازگاری گوناگون کمک بسیاری می کند.