آن همچنین یک محور اصلی در بسیاری از احکام دولتی است که در باب دانش آموزان مبتلا به ناتوانی صادر می شود. متأسفانه، مفهوم یکپارچه سازی در این احکام آن طور که باید توضیح داده نشده است.
چنین سیاست های حکومتی به ندرت به جزئیات اجرایی و منابع سیاستهای یکپارچه سازی می پردازند. به علاوه اسناد دولتی به ندرت حاوی رهنمودهایی در باب شیوه حل مشکلات متعددی است که در تعارض با عقیده مربوط به کارگماری ، ارائه خدمات تربیتی و آموزش حرفه ای همراه با اجرای سیاستهای یکپارچه سازی قرار دارد.
امروزه مشکلات مربوط به کار بست سیاست ها یکپارچه سازی به یکی از نگرانی های متخصصان تعلیم و تربیت آمریکا تبدیل شده است. در دهه ۱۹۷۰ حکومت آمریکا بودجه ای به منظور حمایت از برنامه یکپارچه سازی یا ادغام بر اساس اصل محیط با حداقل محدودیت اختصاص داد. در نتیجه، اکنون بخش بزرگی از دانش آموزان مبتلا به ناتواناییها زیر چتر خدمات تعلیم و تربیت ویژه قرار دارند.
قلمرو خدمات تعلیم و تربیت ویژه در آمریکا فراتر از آن چیزی است که در استرالیا موجود است. در استرالیا هیچ گونه حکم قانونی وجود ندارد که سطوح ارائه خدمات به دانش آموزان دارای نیازهای ویژه را تضمین کند.
همچنین برای حمایت از دانش آموزان مبتلا به ناتوانایی ها در مدارس بودجه و منابع کافی وجود ندارد. تدارکات تربیتی و خدمات حمایتی برای دانش آموزان مبتلا به ناتوانایی ها در مقایسه با کشورهای OECD بسیار نازل است.