پیشنهاد موضوع پروپوزال پایان نامه روانشناسی درباره کهن الگوی حامی

ما بدون دسترسی به حامی درونی، برای تسلی خاطر یا قوت قلب گرفتن، به بیرون (یا کسی دیگر) نگاه می کنیم و در پی شخص والدی می رویم تا اوضاع را رو به راه کند. سایر اوقات به خودمان می گوییم که حتما اشکالی در احساسات مان وجود دارد.

در مثال فوق، ساندرا سعی داشت کاری کند تا آن برنامه آموزشی از او مراقبت کند و می خواست شرایط آن ها را تغییر دهد تا خودش احساس بهتری پیدا کند. او با هر کسی که به حرفش گوش می داد بحث می کرد و به امید یافتن متحدینی که با او همدردی کنند، نزد همه گله و شکایت می کرد.

او اعتقاد داشت که قربانی شده و به او خیانت شده است. به زمانی فکر کنید که احساساتتان جریحه دار شده یا احساس کردید به شما توهین شده یا «تعفير» شده اید. چطور با این وضع روبه رو شدید؟ اگر به خودتان گفتید که نباید چنین احساسی داشته باشید یا اگر به کسی بد و بیراه گفتید، یا در خودتان فرورفتید و افسرده شدید، یعنی در این زمان باید «حامی» را فرامی خواندید.

کسی که به راحتی به کهن الگوی حامی دست می یابد، همچنان در پی یافتن متحدین و کسب حمایت برای خود است، اما همزمان می تواند برای طلب یاری به درون خویش بنگرد. ما با تصدیق و تجربه عواطف مان و قضاوت یا انکار نکردن آنها، از خودمان مراقبت می کنیم. ما می فهمیم که عواطف مان درواقع درباره خودمان صحبت می کنند نه درباره شخصی دیگر.

ما با آرام کردن خودمان، همان گونه که مادری کودکش را آرام می کند، از خودمان مراقبت می کنیم. وقتی کودکی از رعدوبرق می ترسد، والدی که می گوید «نترس» کودک را آرام نمی کند، بلکه عواطف او را انکار می کند. والدی که می گوید می بینم که ترسیده ای، پس کنارت می مانم» کودک را آرام می کند...