بیشتر اوقات، ضرورت دارد پیش از آن که به موضوع سوگ بپردازیم، نشانه های آسیب را مورد توجه قرار دهیم و دست کم آن را نسبتأ كاهش دهیم.
این اصل به ویژه برای یادآورهای آسيب قابل اجراست؛ مثلا کودکی که وحشتناک ترین صحنه های جسد را مرتب به خاطر می آورد یا درباره چگونگی مرگ شخص موردنظر اطلاعات درستی ندارد و دایم سناریوهای بدترین حالت را تصور می کند، اغلب نمی تواند بدون یادآوری جزئیات آن مرگ وحشتناک، به متوفی فکر کند.
به علاوه، کودکانی که علایم اجتناب دارند، ممکن است خیلی از احساسات شان جدا باشند به نحوی که نمی توانند تجربه سرگشان را از سر بگذرانند.
به این دلایل، اغلب اوقات در شروع درمان سوگ تروماتیک، از برخی مداخلات متمرکز بر آسيب استفاده می شود و موضوعات سوگ، بعدها طی درمان مدنظر قرار می گیرد با این حال هر کودک، با سرعت خودش در مسیر درمان پیشرفت می کند.
در برخی از کودکان، پیش از ورود به موضوعات سوگ، برخی با همه علايم آسيب از بین می رود، اما در بسیاری از کودکان بر اساس این که چه موضوعی در هر زمان، بیش از همه مشکل آفرین است؛ کار بر روی سوگ و آسیب را می توان جداگانه انجام داد یا در هم آمیخت.
عوامل بیرونی نیز ممکن است مرحله بندی درمان را تحت تأثیر قرار دهند.
مثلا بازپرسی، رسانه ها یا دعوای قضایی مربوط به مرگ متوفی، یک حادثه آسيبرای مداخله گر دیگر با مرگ خانوادگی حتی در اثر عوامل طبیعی ممکن است دوباره یادآوری های واقعه، اجتناب شدید، خشم یا دیگر علايم اختلال استرس پس از سانحه» را ایجاد کنند.