با توجه به این واقعیت باید گفت که این قدرت سازگاری و مهاری فرد است که در این رابطه حرف اول و آخر را می زند. به عنوان مثال چون براساس نتیجه دیگر حاصله از پژوهش ها، درگیری با عوارض بیش فعالی و کم توجهی هرگز بدین معنی نیست که این عوارض می توانند به طور منفی کارکردهای نرمال فرد را تحت تأثیر قرار دهند.
به زبان ساده تر، اگرچه این عوارض گویا در بزرگسالی نیز در فرد نمود دارند با این همه این قربانیان به هیچ وجه به طور منفی تحت تأثیر این مشکلات قرار نمی گیرند و این مسئله نشان که تا چه اندازه مکانیسم های سازگاری و مهاری در این رابطه می توانند نقش آفرین باشند.
بله، هر چقدر ابزارها و راهکارهای دفعی و مهاری فرد بیشتر باشد به همان نسبت نیز فرد از تیررس تخریبات این مشکل در امان می ماند. برای مثال فرد جهت تجربه کردن پویایی و نشاط بیشتر می تواند به راهکارهایی از نوع زیر متوسل شود.
کسب آگاهی های اصولی: از آنجا که توانایی و خویشتن پایی ناشی از آگاهی می شود بدین علت هر چقدر بیشتر فرد مسلح و مجهز به اطلاعات علمی و اصولی باشد به همان نسبت نیز شانس موفقیتش بیشتر می شود چون براساس آنچه که از تجارب بلند مدت شخصی ام برمی آید من قربانیان بسیاری را دیده ام که به محض اینکه این اختلال در آنان مورد تأیید قرار گرفته است به یکباره احساس آرامش و آسودگی خاطر را تجربه کرده اند.
علت این مسئله این است که تا پیش از تشخیص رسمی، فرد بر این پندار است که آدمی غیر عادی و غیرمتعارف است.