مورا هیگینز در دوره عالی مددکاری اجتماعی در کالج بوستون، به بررسی روابط بین ویژگی های مذهبی و علائم افسردگی در یک گروه نمونه ملی پرداخت. این گروه شامل ۶۲۱ فرد بزرگسال بین سنین ۲۴ تا ۶۵ سال بود که مرگ فرزندی را تجربه کرده بودند. معیارهای مذهبی شامل اعتقاد به زندگی پس از مرگ و تعدد حضور در مراسم مذهبی بودند. هیگینز تنها به شواهد اندکی مبنی بر وجود یک رابطه معکوس بین مذهب و افسردگی دست یافت. متغیرهای دیگر شامل جنسیت، وضعیت تأهل، قومیت، سن، درآمد خانوادگی و میزان تحصیلات، همگی به نسبت متغیرهای مذهبی، دارای روابط قوی تری با افسردگی بودند. در زنان، وضعیت تأهل و در مردان، میزان تحصیلات، قوی ترین ارتباط معکوس را با افسردگی داشتند. همان گونه که در مورد اختلال استرس پس از آسیب نیز ذکر شد، آسیب روانی جدی ممکن است جهان بینی مذهبی شخص را به چالش بکشد و در نتیجه تکیه کردن به مذهب به منظور آرامش یافتن را برای او مشکل سازد.