چنین والدینی به جای آنکه اجازه دهند کودک به بازی بپردازد، پیش دبستانی ها و مهد کودک هایی را انتخاب می کنند که خواندن و نوشتن و علم حساب را در سنین پایین به کودکان تحمیل می کنند. به زعم این والدین بازی مسئله ای غیر ضروری است؛ از این رو فرزندانشان را در بسیاری از فعالیتهای سازمان یافته ثبت نام کرده و احساس می کنند که آنها در حال آموختن چیز مفیدی هستند. در چنین شرایطی کودکان به کلاس های ژیمناستیک و کاراته و پیانو فرستاده می شوند، حتی اگر خودشان تمایلی نداشته باشند (هایسون، ۱۹۹۱). طبق مطالعات انجام شده، کودکانی که والدینشان بر حصول موفقیت زودهنگام در آنها تمرکز بسیاری دارند، خلاقیت کمتری داشته و مضطرب ترند و به نظر می رسد که موفقیت های علمی آنها نیز بلندمدت نباشد (هیرشپاسک و همکاران ۱۹۹۰). والدینی که به آموزش فشرده فرزندشان مشتاق اند، بیشتر از فرزند خود انتقاد کرده و بر او نظارت دارند. برای مثال، در طی یک بررسی از نقاشی کودکان مشخص شد مادرانی که به فرزندانشان آموزش فشرده بیشتری داده بودند، بیشتر هم بر نقاشی کشیدن آنها نظارت داشتند. آنها نظرات انتقادی مطرح می کردند، مانند: «رنگ زرد شبیه رنگ چمن نیست» هایسون و همکاران، ۱۹۹۱). والدین می بایست توجه داشته باشند که نباید فرزندان خود را در سنین پایین به قرارگرفتن در محیطهای دستاورد محور مجبور سازند.
در طی یک بررسی مشخص شد کودکانی که به پیش دبستانی ها و مهد کودک های آکادمیک رفته بودند، در مقایسه با کودکانی که در محیطهای کودک - محور آموزش دیده بودند، درباره مدرسه بیشتر نگران بوده و از موفقیت هایشان کمتر احساس سرفرازی می کردند و انگیزه کمتری نیز داشتند. این مسئله به طبقه اجتماعی یا گروه قومیتی کودک نیز مرتبط نمی باشد. ضروری است میان آموزش فشرده به کودکان و رفع نیازهای کودکان با استعداد تمایز قائل شویم. والدین کودکان با استعداد می بایست فرصت های آموزشی بیشتری را برای تحریک فرزندشان فراهم کنند. فرزند آنها ممکن است به شدت در جستجوی اطلاعات بوده و تمایل داشته باشد از کتابخانه، موزه ها و مکانهای تاریخی بازدید کند. هرچند، والدین کودکان با استعداد اغلب به دنبال محیط متعادلی برای فرزندشان هستند. آنها فرزندشان را به پارکها می برند. آنها به جای وادار ساختن فرزندشان به انجام انبوه از فعالیتهای سازمان یافته به او اجازه می دهند تا تلویزیون تماشا کرده یا با اسباب بازی ها بازی کند. آنها فرزندشان را به خواندن و نوشتن یا آموختن اعداد مجبور نمی سازند و به نیازهای عاطفی بیش از نیازهای فکری او توجه دارند.
موضوع پیشنهادی پایان نامه روانشناسی :
مقایسه اضطراب و خلاقیت و انگیزه پیشرفت در دانش آموزان شرکت کننده در کلاس های کمک درسی و غیر شرکت کننده