علاوه بر بسیاری احساس ها که با شرم همراه اند، نظیر رشک، عصبانیت، خشم و دلشوره، می توانیم اندوه، افسردگی، تحلیل رفتن روانی، انزوا و خط درونی را نیز با آن ملازم بدانیم؛ و اینجاست که شرم می تواند به احساسی خطرناک بدل شود. هنگامی که شرم به صورتی فراگیر بر وجود مسلط می شود، قادر است بر دیدگاهتان نسبت به خود و چگونگی ارزیابی تان از چشم انداز باز یافتن پنداشتی مثبت از خویش رنگ منفی بدهد. حتی در این حالت، مردم از پیامدهای شرم بهبود می یابند و ضایعاتش را ترمیم می کنند. شرم، مثل هر احساس دیگر، مستلزم چشم انداز است، زیرا بر بستر محیط اطراف شخص و دغدغه های روزمره اش جای دارد. تجربه های منفی در روابط بین اشخاص که احساسهای حاد نظیر حسادت، رشک یا غضب را فعال می سازند، می توانند شما را هشیار کنند که امکان دارد شرم پشت این احساسها باشد.

به همین سبب، لازم است از گردن گرفتن شرم سایرین بپرهیزید، و وقتی احساس شرم به تحرک در می آید، از توان بالقوهتان برای پنهان شدن بهره بگیرید. پنهان شدن اغلب با رفتارهایی توأم است که خود می توانند عاملی باشند برای به تحرک در آوردن شرم، نظير اعتياد، رفتارهای وسواس گونه خارج از اختیار، یا انتقاد سختگیرانه از خود. وقتی در شرم غوطه ور هستید، بکوشید با در نظر آوردن جنبه هایی از زندگی تان که مایه مباهات و سرفرازی تان است خود را از این ورطه بیرون بکشید. اگر برایتان دشوار است خاطره هایی با وضعیت هایی روزمره را به یاد بیاورید، به چیزی بیندیشید که باید فورا انجام دهید تا این احساس را در وجودتان فعال کند (به فصل هفتم مراجعه شود). هر بهبودی که بتوانید در زندگی تان ایجاد کنید کمکتان می کند تا از چنگال شرم خلاص شوید. از قبول مسئولیت اعمالتان که باعث شده اند شرمزده شوید نترسید، و وقتی افکار انتقادی تان نسبت به خود می توانند در فعال کردن این احساس نقش داشته باشند واقعیت را بپذیرید. همیشه به یاد داشته باشید که بین تأسف بابت رفتارتان و شرمساری بابت کل کیستیتان فرق بگذارید.


متغیرهای پیشنهادی برای موضوع پروپوزال پایان نامه روانشناسی :

تصویر خود – شرم – وسواس – خود انتقادی