اما ارائه تعریف دقیق و روشن از عقب ماندگی ذهنی چندان ساده نیست، زیرا عقب ماندگی ذهنی محدود به یک شرایط خاص و یکسان نیست ضمن اینکه نرخ شیوع، علت یا علل وقوع، درجه عقب ماندگی و نیز اثرات وقوع، در همه افراد با عقب ماندگی ذهنی به یک شکل و اندازه نیستند (لوكاسون و همکاران، ۲۰۱۱).
همانطوری که گفته شد عقب ماندگی ذهنی محدود به یک زمینه یا شرایط نیست وانگه یک پدیده ذهنی ساده و مشخص نیست بلکه شرایطی مرکب و پیچیده ذهنی است.
به همین دلیل از سوی متخصصان مختلف از جمله؛ روانشناسان، پزشکان و روان پزشکان، صاحبنظران علوم تربیتی و.. به فراخور نوع تخصص و علاقه مندی شان ابعاد مختلف مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است و در برخی موارد نقطه نظرات مشترکی نیز در آن دیده می شود.
در هر حال هدف نهایی ارائه یک تعریف جامع از عقب ماندگی و تبیین مؤلفه های متعدد این مفهوم می باشد.
از ابتدای قرن بیستم تلاش های سازمان یافته ای برای ارائه تعریفی جامع از عقب ماندگی ذهنی صورت گرفته است، این تلاشها تا به امروز مسیری پر فراز و فرودی را پیموده است.
از هنگامی که انسان توانست عقب ماندگی ذهنی را از دیگر اشکال ناتوانی ذهنی تشخیص دهد تلاش برای ارائه تعریفی صحیح از آن را آغاز کرد.
تعریف دقیق عقب ماندگی ذهنی در طول قرنهای متمادی چالشی برای متخصصان مختلف بوده است.
در سال های ۱۸۰۰ این مفهوم ترویج می شد که عقب ماندگی ذهنی عمدتا نقصی در استدلال اخلاقی یا اجتماعی است.
از آن زمان به بعد نقص هوشی به مفهوم بی کفایتی کارکرد اجتماعی افزوده شد.
ولی متخصصان تعلیم و تربیت به دلایلی در ارائه تعریفی واحد و مشترک از عقب ماندگی ذهنی تشکیک نظر دارند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال پایان نامه روانشناسی :
رابطه بین مهارت های اجتماعی و نحوه دوست یابی و اعتماد به نفس کودکان