به دنبال یافته هایی از سوداری های اسنادی در والدین کودک آزار (بعنوان مثال لارنس و تونستی، ۱۹۸۳) دیکس و لاچمن (۱۹۹۰) فهمیدند که، بر خلاف گروه غیر پرخاشگر، مادران پسران پرخاشگر علت بدکرداری های کودکانشان را به وجود یک حالت منفی در کودک نسبت می دهند تا شرایط بیرونی.
بنابراین سوداری های استنادی کودکان پرخاشگر از طریق منعکس ساختن سوداری های اسنادی والدینشان ظاهر می شود.
شناخت ها و رفتار والدین ارتباط نزدیکی با فرایندهای شناختی- اجتماعی کودکان شان دارد و مداخله باید به کودکان و والدینشان با هم معطوف شود. تحقیقات مشابه می تواند رابطه بین فرآورده های شناختی- اجتماعی دیگر افراد مهم در زندگی کودکان (همسالان، معلمان و دیگر بستگان) و ارزیابی کودکان پرخاشگر و فرایندهای حل مسأله آنها را بررسی کنند.
واضح است که روابط همسالان کودکان با رفتار پرخاشگری آنها مرتبط است.
کودکان پرخاشگری که از طرف گروه همسالان طرد شده اند نسبت به کودکان پرخاشگری که به وسیله گروه همسالان پذیرفته شده اند در معرض خطر بیشتری برای پیامدهای منفی در نوجوانی قرار دارند (کویی و همکاران ۱۹۹۲).
کودکانی که در ابتدای نوجوانی به گروه های همسالان منحرف می پیوندند (گاه اوقات به خاطر طرد قبلی از گروه همسالان) الگوهای مکرر تقویت و فشار همسالان را برای بروز هرچه بیشتر رفتار ضد اجتماعی دریافت می کنند و سپس میزان فرار از مدرسه، بزهکاری و سوء مصرف مواد خود را افزایش می دهند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال پایان نامه روانشناسی :
مقایسه سوگیری اسنادی و رفتارهای ضد اجتماعی در کودکان پرخاشگر دختر و پسر