اما روشن است که فرهنگ و فرهیختگی بخشی از تولیدات بستر مناسب فرهنگی - اقتصادی جامعه است تا سرشت و خلق و خو چنان که دانشمندانی نظیر «رابرت مک کرا» و «پل کستا وریلی» درباره این ویژگی می گویند: «اگر این ویژگی بخشیدن به پنج مدل اصلی شخصیتی در پژوهش های آینده نیز مورد تأیید قرار بگیرند، موضوع گشوده ذهنی و ویژگی مربوط به آن احتمالا مربوط به کتاب های جامعه شناسی خواهد بود؛ نه روان شناسی».
در این اظهار نظر قدری افراط به چشم می خورد؛ زیرا گر چه شرایط فرهنگی و اقتصادی می تواند فرد را به سرچشمه برساند ولی در پای چشمه هم همه انسان ها یکسان از آن نمی نوشند.
به بیان دیگر بعضی افراد علیرغم مشکلات و سختی ها، به دنبال موقعیت های فرهنگی هستند؛ در حالی که گروهی این موقعیت به راحتی در دسترس شان است اما برای رسیدن به آن تلاش نمی کنند و در این جاست که ویژگی گشوده ذهنی در این تفاوت مؤثر است.
پژوهش های اخیر در مورد گذراندن اوقات فراغت افراد نشان می دهد که ویژگی «گشوده ذهنی» می تواند نقش مهمی در پیش بینی مشارکت افراد در فعالیت های فرهنگی داشته باشد.
این به آن معنا نیست که بعضی مطالعه را دوست دارند و بعضی رفتن به گالری نقاشی را؛ بلکه اصولا گروهی از افراد از کتاب خواندن، دیدن آثار نقاشی، تئاتر، سینما و موسیقی لذت می برند؛ در حالی که گروهی هم به هیچ کدام از این اعمال گرایشی ندارند.
این گرایش به کشف و دریافت بیشتر، از طریق سرگرمی های پیچیده، منحصر به ویژگی گشوده ذهنی است (البته دو شکل منفی نیز در این ویژگی دیده می شود و آن افرادی است که وقت خود را به تماشای نمایش های مبتذل و یا خواندن کتاب های عشقی بی ارزش می گذرانند).