این مزایا به طور عمده پاسخگوی الگوی شخصیتی است که بویزه در بین فرزندان اول وجود دارد.
به طور کلی، موفقیت در بین فرزندان اول در مقایسه با فرزندان بعدی در خانواده بیشتر است.
همان طور که اسکاچر (۱۹۹۲) توضیح داده است:
یافته های مکرر راجع به وجود فرزندان اول در بین دانشمندان شایسته نشان می دهد که ممکن است هیچ رابطه مستقیمی باترتیب تولد وجود نداشته باشد؛ اما به سادگی منعکس کننده این واقعیت است که دانشمندان شایسته یا ناشایسته، همواره جزء دانشجویان دانشگاههای مشهوری بوده اند که در آنجا فرزندان اول نیز درس می خواندند.»
به دلیل اینکه شانس همواره با فرزندان اول است» آنها در مقایسه با خواهر و برادرهایشان موفقیت بیشتری کسب می کنند. گرایش به پیشرفت، بیشتر نتیجه انگیزه قوی آنها در استفاده از تواناییهای ذاتی شان است.
از بین ویژگیهای بسیار زیادی که در فرزندان اول بواسطه راهنمایی و فشار والدین برای کسب موفقیت به چشم می خورد، می توان به مواردی مانند: آگاهی، جدیت، محافظه کاری، احساس مسئولیت و روابط عاطفی قوی و وفاداری به خانواده اشاره کرد.
همه این ویژگیها باعث افتخار والدین و حسادت خواهر و برادرهای دیگر است.
با این حال این ویژگیهای مطلوب شخصیتی فرزندان اول معمولا توأم با دیگر ویژگیهایی است که در مقایسه با ویژگی خواهر و برادرهای بعدی در همان خانواده از نظر سازگاریهای شخصی و اجتماعی از مطلوبیت کمتری برخوردار است.
مانند ویژگیهای مطلوب آنها که نیز نتیجه حمایت بیش از حد والدین و فشارآتها جهت کسب موفقیت است مطالعات نشان میدهد که فرزندان اول در مقایسه با فرزندان بعدی، وابستگی و هماهنگی بیشتری دارند.
بویژه در موقعیهای اضطراب و نگرانی آنها در برابر فشارهای گروهی حساس ترند. گوشه گیر و درون گرا هستند، تحمل کمتری دارند و مستعد طغیانهای عصبی هستند.
آنها بیشتر از درد میترسند و هراس دارند و آنها اغلب افرادی عصبی هستند؛ زیرا می ترسند که نتوانند به آرزوهای بزرگ سالیشان دست یابند.
فرزندان اولی که در مقایسه با فرزندان بعدی موفقیت بیشتری کسب می کنند، معمولا افرادی جسور، مغرور، خودپسند و لوس هستند.
آنها با بيانات تحقیر کننده و سرزنش آمیز دیگران احساس برتری خودشان را در رابطه با موفقیتهایشان نشان می دهند. اما بر خلاف احساس برتریشان، آنها دائما از احساس ناامنی رنج می برند.