در اواخر دهه ۱۹۶۰، والتر میشل ۴۷، استاد دانشگاه استنفورد، خویشتن داری در کودکان را بررسی نمود. در این پژوهش به کودکان یک شیرینی داده و گفته شد که می توانند همین حالا آن را بخورند؛ ولی اگر پانزده دقیقه صبر کنند، دو شیرینی به آنها داده می شود. برخی از کودکان توانستند صبر کنند و برخی دیگر شیرینی را خوردند. سال ها بعد، میشل پرسش نامه ای برای والدین و معلمان این کودکان فرستاد. او قصد داشت دریابد که آیا میان توانایی خویشتن داری در چهار سالگی و توانایی کنار آمدن با مسائل مختلف و همسالان و عملکرد مطلوب در مدرسه ارتباطی وجود دارد یا خیر.
میشل دریافت، کودکانی که قادر بودند لذت خوردن شیرینی را به تأخیر بیندازند تا دو شیرینی دریافت کنند، نمرات بالاتری در تست های ضریب هوشی (SA . T ) کسب کرده بودند و مشکلات رفتاری کمتری نیز در مدرسه داشتند. این کودکان همچنین در مقایسه با کودکانی که به سرعت شیرینی را خورده بودند و در خویشتن داری ضعیف تر بودند، راحت تر می توانستند با گروه همسالان خود کنار بیایند. مطالعات دیگری نیز نشان می دهند، خویشتن داری در مقایسه با ضریب هوشی بهتر می تواند عملکرد تحصیلی افراد را پیش بینی نماید.
رایت ۴۸ و همکاران (۱۹۹۹)، افرادی را از تولد تا ۲۱سالگی بررسی نمودند و دریافتند آنهایی که در زمان کودکی نمراتشان در خویشتن داری پایین تر بود، احتمال بیشتری داشت که دست به ارتکاب جرایمی بزنند. هر چند که در این میان، ارتباط مطلوب با والدین این احتمال را تقلیل بخشید. نتایج برآمده از این بررسی نشان می دهد، ضروری است نحوهی خویشتن داری به کودکان آموزش داده شود؛ در عین حال که می بایست همزمان ارتباط نزدیکی هم با آنها داشت.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
بررسی اثر بخشی آموزش خویشتنداری بر مهارت های ارتباط بین فردی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان متوسطه اول