درد مزمن یک مشکل عمده بهداشت عمومی است و ۲۵. ۳ میلیون بزرگ سال در ایالات متحده درد مزمن را در سال ۲۰۱۲ تجربه می کنند . درد مزمن می تواند منجر به پیامدهای منفی مانند افزایش ناتوانی و در میان داروهای دراز مدت تجویز شده برای درمان درد، خطر وابستگی به مواد مخدر و سو استفاده شود. سو استفاده از مواد مخدر در این مرحله از اهمیت ویژه ای برخوردار است چون وابستگی به مواد مخدر و اعتیاد در ایالات متحده افزایش یافته است. و به ویژه ویرجینیا غربی بالاترین میزان مرگ بیش از حد را نشان می دهد. محققان ارتباط نزدیک بین احساسات و درد را با انواع نظریه هایی که سعی در توصیف ارتباط دو طرفه بین افزایش احساسات منفی و افزایش درد و یا حتی مشاهده پریشانی عاطفی و درد فیزیکی به عنوان دو نشانه از همان مکانیسم های اساسی یک سان دارند را فرض کرده اند. بنابراین، پریشانی عاطفی و اختلال در تنظیم خانواده به طور مستقیم با پیامدهای مربوط به درمان - ارتباط دارد. تنظیم احساس به فرآیندی اشاره دارد که در آن فرد از استراتژی با هدف تاثیرگذاری بر عواطف one's استفاده می کند و به آگاهی one's از احساسات خود، هدف گذاری برای تنظیم هیجان، و توانایی اجرای استراتژی ها بستگی دارد. هم انطباقی مانند احساسات گذرا، ارزیابی مجدد، پذیرش) و سازش نایافته (به عنوان مثال، سرکوب بیان، بازداری تجربی، نشخوار فکری)استراتژی های تنظیم هیجان که فرد می تواند به کار گیرد، با سو مصرف مواد مرتبط با راهبرد سازش نایافته اجتناب و سایرین، ۲۰۱۵). مشکلات مربوط به تنظیم هیجان با شکایات مرتبط با درد مرتبط هستند. در مطالعه ای که به بررسی ویژگی های مربوط به تنظیم هیجان اختلال شخصیت مرزی می پردازد، نویسندگان متوجه شدند که عواطف منفی و حساسیت احساسات با گزارش ها شدت درد و میزان تداخل درد با فعالیت های روزمره تداخل دارند . یک مطالعه دیگر نشان داد که درد مزمن با اختلال بیشتر در عملکرد اجرایی و به ویژه کنترل احساسات مرتبط است . نتایج این مطالعات نشان می دهد که ارتباط دو طرفه بین درد مزمن و آشفتگی تنظیم هیجان وجود دارد. این ارتباط دو طرفه با تحقیقات همسو است و نشان می دهد که استراتژی های تنظیم هیجان ناسازگار با پاسخ های فیزیولوژیکی افزایش یافته است (به طور مثال تحریک سیستم قلبی - عروقی (گراس، ۲۰۰۲)؛با این حال، مشکلات مربوط به تنظیم هیجان ممکن است با پیامدهای مرتبط با درد در بالا و فراتر از خود سطح درد مرتبط باشد. به عنوان مثال، درد مزمن ناشی از تنظیم احساسات موثر به طور قابل توجهی با کیفیت زندگی مرتبط است، حتی بعد از حسابداری برای سایر متغیرهای مرتبط با درد مثل ناتوانی و مدیریت درد. تنظیم هیجانی ضعیف ممکن است خطر مصرف داروهای مخدر را در بین بیماران مبتلا به درد مزمن افزایش دهد. این افزایش ریسک با نظریه های کلی تر از سو مصرف مواد، مانند فرضیه خوددرمانی، سازگار است، که فرض می کند افراد مواد را به عنوان راهی برای مقابله با حالت های روانی منفی در صورت اختلال در تنظیم عواطف منفی قرار می دهند . ارتباط بین تنظیم هیجان ضعیف و تجربه منفی بیشتر از درد، ممکن است خطر سو استفاده از مواد مخدر را در تلاش برای مدیریت درد افزایش دهد.
این موضوع مقاله بیس دارد .
کد مقاله بیس : 0042