این گروه از درمان ها به عنوان درمان های موج سوم نامیده شده اند (هيز، ۲۰۰۴). ویژگی کلیدی این نوع از درمان های شناختی- رفتاری مورد هدف قرار دادن تجارب درونی به طور غیرمستقیم با استفاده از راهبردهایی از قبیل ذهن آگاهی یا پذیرش حضور آنها به جای مورد هدف قرار دادن مستقیم محتوای تجارب درونی بود. در برخی موارد این تغییر خارج از ضرورت بالینی رخ داده است (DBT)، اولویت علمی برای آن نوع از مداخله (M BCT) و یا در مورد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ایجاد یک تحلیل رفتار برای کار کرد شناخت (نظریه چارچوب ارتباطی، هیز، بارنز - هولمز، و راش، ۲۰۰۱) و فرآیندهای درمانی مرتبط. انواعی از مسائل دیگری نیز وجود دارد که به میزان زیادی بر درمان های مرور شده تأکید می کند، در حالی که به طور مشخص قبلا تا اندازه ای به درمان شناختی- رفتاری نسبت داده می شد.


موضوع پیشنهادی روانشناسی :

بررسی اثر بخشی آموزش ذهن آگاهی بر درمان اختلال وسواس اجباری در زنان ...