بنیانگذاران تمامی سنت های مذهبی بزرگ و سایت های مقدسشان همواره پیروان خود را به مراقبت از نیازمندان و انجام مرتب امور خیریه و مهرورزانه دعوت می کنند. با این حال عوامل زیادی وجود دارند که مانع می شوند تا افراد مذهبی آن گونه که به دیگران کمک می کنند با بیماران روانی نیز ارتباط برقرار کنند. تجربه شخصی از بیماری روانی، چه خود شخص بیمار باشد و یا یکی از نزدیکان وی، می تواند هم یک عامل بازدارنده باشد و هم یک عامل انگیزشی قوی به سمت امور خیریه. جان فرزند خدا نمونه ای از مورد دوم بود. ایمان او به همراه بیماری شخصی اش او را در راه اندازی یک جریان فراگیر کمک نمود. نتیجه این تلاش بنیانگذاری یک رسته مذهبی بود که خود را وقف برآورده کردن نیازهای بیماران روانی و فقرا می کرد. در مورد بویزن که بنیانگذار آموزش های کشیشی بالینی، مشاوره مذهبی و تا حدودی روحانیت بیمارستانی بود نیز به همین گونه است. این امر در مورد جوانا کوئن نیز صادق است که پس از بهبودی از دوره حاد بیماری روانی، شروع به ارائه خدماتی از قبیل آموزش های سلامت روان، تربیت داوطلبان مددکاری و پشتیبانی از یک خانه گروهی، در اجتماع خود در کلیسای مونت اليوت الوترن کرد. چنین داستان هایی نشان می دهند که انسان ها حتی اگر با بیماری های روانی نیز دست و پنجه نرم کنند، قادر به انجام چه کارهایی هستند. همچنین نشان میدهند که نیروی ایمان مذهبی چگونه می تواند چنین فعالیت هایی را برانگیزاند.
موضوع پیشنهادی پایان نامه روانشناسی :
مقایسه ارتباط افراد مذهبی با بیماران روانی و افراد عادی در شهرستان ...