اشپیتزبرگر (۲۰۰۳)، بافت را ترکیبی از جنبه هایی مانند؛ فرهنگ، زمان ، ارتباطات، موقعیت و عملکرد میداند. فرهنگ؛ شامل باورها و ارزشهایی است که بخشی از هویت یک گروه و حتی یک نسل می باشد. باورها و ارزش ها، بافتی را شکل می دهند تا نشان دهند چگونه رفتارها آموخته می شوند و به نسل های بعدی منتقل می شوند. زمان؛ گویای نحوه و توالی چیزهای یاد گرفته شده است. اینکه چیزها (رفتارها)، کی و چگونه آموخته می شوند، به بخشی از فرهنگ مربوط می شوند. همه رفتارهایی مثل؛ حفظ و رعایت میزان فاصله در گفنگو، کیفیت و شدت صدا، لمس کردن و نوازش کردن طرف گفتگو، مربوط به مرزهای فرهنگ و زمان می شود. برخی فرهنگ ها، رودرروی هم ایستادن به هنگام صحبت کردن و نوازش کردن همدیگر را می پذیرد در حالی که برخی دیگر، چنین رفتارهایی را نه تنها نمی پذیرند، بلکه رد هم می کنند. به طور مثال، شدت و میزان صدای پایین، واکنش سرد و بی روح به هیجان های چهره و رفتار خشک غیر منعطف در فردی می تواند ناشی از یک محیط زندگی سرد و غیر منعطفی باشد که در سنین کودکی آنها را یاد گرفته است. حال این فرد مورد مثال، با زندگی کردن در سرزمینی با مردمانی از فرهنگ های گوناگون که گفتگوی رودرور، صمیمی همراه با صدای بلند را ارزش تلقی می کنند سعی می کند با آنها همانند سازی کند. همانند سازی با فرهنگ جدید منجر به تغییر رفتار اساسی در وی می شود بطوری که میزان و تن صدایش بلندتر می شود، نسبت به هیجان های چهره پاسخ هیجانی مناسب می دهد و از فاصله نزدیک با دیگری صحبت می کند. لازم به ذکر است که فرهنگ، در تعریف و تعیین روابط و مهارتهای ارتباطی غیر کلامی که در تبیین کفایت اجتماعی ارائه شد، نقش بسیار مهمی دارد.
موضوع پیشنهادی پایان نامه جامعه شناسی :
بررسی رابطه مدیریت ارتباطات و تعاملات اجتماعی با کفایت اجتماعی در ...