کودکانی که از نظر زبانی، ارتباط بهتری برقرار می کنند، مشکلات اجتماعی بیشتری را متحمل می شوند زیرا آنها تلاش می کنند افکار، تجربیات و دیدگاه های خود را با دیگران در میان بگذارند، در حالی که افکار و دیدگاه های آنها فراتر از سطح درک همسالان آنهاست. رابین سون، به بیان این نظریه می پردازد که این تفاوت ها گاهی به بروز مشکلات جدی اجتماعی می شود و سازگاری اجتماعی کودک تیز هوش را، دستخوش تنزل می کند و سرانجام ممکن است منجر به انزوای وی از اجتماع شود بویژه زمانی که او استعدادی استثنایی داشته باشد. سیلر و بروکشیر ۲۰۰۴) به منظور بررسی سازگاری عاطفی- اجتماعی دانش آموزان تیزهوش، در مطالعه ای سه گروه از این دانش آموزان را بررسی کردند: گروه نخست؛ دانش آموزان تیزهوشی که پیشرفت تحصیلی خوبی داشتند، گروه دوم؛ دانش آموزان تیزهوشی که پیشرفت تحصیلی چندان مطلوبی نداشتند و گروه سوم؛ دانش آموزان عادی بودند. در این تحقیق تفاوت جالبی میان دختران و پسران به چشم می خورد، از این نظر که، بیشتر دختران در گروه اول بودند و بیشتر پسران در گروه سوم (۵۶درصد) قرار داشتند. هر دو گروهی که شامل دانش آموزان تیز هوش بود، به لحاظ اجتماعی و اقتصادی در طبقه بالایی قرار داشتند در حالی که افرادی که در گروه سوم حضور داشتند از همه طبقات اجتماعی اقتصادی بودند. دانش آموزان تیزهوشی که پیشرفت تحصیلی خوبی داشتند دارای بالاترین میزان کنترل درونی نیز بودند که موجب تجلی هوش آنها شده بود و گروه دانش آموزان عادی پس از این گروه در رتبه بعدی قرار داشتند.


موضوع پیشنهادی پایان نامه روانشناسی :

مقایسه کنترل درونی و مشکلات اجتماعی در کودکان تیزهوش و عادی