افکار خودکشی و تلاش در جمعیت نوجوانان به طرز وحشتناکی شیوع دارد و خودکشی به عنوان دومین علت مرگ در بین جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال (CDC، ۲۰۱۵)است. در جامعه آشفتگی هیجانی نوجوانان و خودکشی نمونه ها، ۱۹. ۴ درصد از نوجوانان سابقه افکار خودکشی و ۷. ۱ درصد اقدام به خودکشی را گزارش کردند. میزان Elevated افکار و تلاش در نوجوانان بستری یک نگرانی عمده است، با توجه به این که جوانان بستری در معرض خطر برای تلاش مجدد در ماه هستند (بر نت و همکاران، ۱۹۹۳)و سال ها (چونگ و همکاران، ۲۰۱۷). در مقابل این زمینه، درک عوامل خطر چکش خوار مرتبط با افکار خودکشی و تلاش در این جمعیت مهم است، چرا که این امر ممکن است در ماه های بعد از ترخیص روانی و به طور بالقوه خطر خودکشی را در طی یک زمان بحرانی برای دوباره تلاش کاهش دهد. آشفتگی احساسات به عنوان یک فرآیند مربوط به افکار و تلاش در بین نوجوانان مطرح شده است (Esposito و همکاران، ۲۰۰۳؛ واینبرگ و Klonsky، ۲۰۰۹)، و با موفقیت به طور موفقیت آمیزی تغییر داده شدند (گلداشتاین و همکاران، ۲۰۰۷). Gratz و Roemer (۲۰۰۴)یک مدل جامع و شش عاملی تنظیم هیجان ارایه دادند که زمینه ساز مشکلات در مقیاس تنظیم احساسات (ders)است. تحت این مدل، آشفتگی احساسات به عنوان نقص در توانایی فرد برای شناسایی، پذیرش، به بافت احساسی و موقعیتی آنی فرد تصور می شود. علاوه بر این، شش بعد متمایز از اختلال در تنظیم هیجان (شامل: ۱)واکنش های هیجانی و استراتژی های [ Goals ]، ۳)فقدان آگاهی عاطفی [ Awareness ]، ۴)فقدان وضوح عاطفی [ Impulse ]، و ۶)عدم دسترسی محدود به استراتژی های اورژانس، از جمله نقص درک شده از راهبردهای تنظیم احساسات اثربخش [ استراتژی ها (Gratz و Roemer، ۲۰۰۴). نظریه های مربوط به پدیده های مرتبط با خودکشی و فرآیندهای احساسات زمینه ای (Baumeister، ۱۹۹۰؛ linehan، ۱۹۹۳؛ Selby و همکاران، ۲۰۰۸؛ ویلیامز، ۲۰۰۱)با ابعاد چند بعدی همسو هستند. رویکرد به آشفتگی تنظیم هیجان (Gratz و Roemer، ۲۰۰۴)، و نشان می دهد که جنبه های مختلف اختلال در تنظیم هیجان در افکار و افکار خودکشی نقش دارند. Baumeister (۱۹۹۰)فرض کرد که خودکشی به عنوان ابزاری برای فرار از نقص در خودآگاهی و تصدیق و تایید عواطف منفی عمل می کند. مرتبط با استفاده از مدل درد (ویلیامز و پولاک، ۲۰۰۱؛ ویلیامز، ۲۰۰۱)استدلال کرد که رفتار خودکشی یک تابع واکنشی در موقعیت های استرس زا است که در آن فرد هر دو شکست را درک می کند و هیچ امیدی برای حل ندارد (Rasmussen و همکاران، ۲۰۱۰)؛در این مدل، افراد درگیر در رفتارهای خودکشی می شوند، زمانی که عاطفه منفی شدید به عنوان غیرقابل تحمل تجربه می شود (no acceptance)، و زمانی که آن ها استراتژی های درک شده برای تنظیم عواطف و حل و فصل مشکلات را ندارند (استراتژی ها، اهداف). تیوری های بی پی دی، ۱۹۹۳؛ Selby و سایرین ۲۰۰۸)همچنین از احساس و دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان موثر در رفتارهای مرتبط با خودکشی بود. به عنوان مثال، مدل آبشار هیجان (Selby و همکاران، ۲۰۰۸؛ Selby و همکاران، ۲۰۰۹)پیشنهاد می کند که افراد در رفتار ، مانند رفتار خودکشی، درگیر می شوند.

این موضوع مقاله بیس دارد .

کد مقاله بیس : 0045