نتیجه ی شگفت انگیز آن است که اطلاعات شنوایی راجع به ساختار مکانی فراهم شده توسط راهنمای صوتی، می تواند بطور موثری جایگزین دید نوزادان کوچک تر نابینا شود. با این حال باید چندین مشاهده بیان شود. نخست آنکه آشکار نیست که نوزادان به راستی کاملا نابینا بوده باشند و آنچه تا کنون مشاهده کرده ایم، حتی میزان ناچیزی از دید باقیمانده می تواند در افزایش رسیدن تفاوت ایجاد کند. دوم آنکه گزارش شده بود والدین این نوزادان کاملا برانگیخته شده بودند تا به نوزادان خود کمک کنند (همانطور که مشاهده شده است، با اراده خود فاصله ی میانگین ۴۰۰ مایل را سفر کردند تا از آزمایشگاه دیدار کنند و بنابراین شاید بطور غیر معمولی محیط ادراکی و اجتماعی را برای نوزادان خود تحریک کنند. ممکن است این عامل خود به تنهایی رسیدن ابتدایی به اشیا بر پایه ی سرنخ های صوتی را ایجاد کرده باشد. همانطور که توسط آلس و همکاران (۱۹۸۰۹) اشاره شده است، هر دوی این عوامل حتی بدون راهنمای صوتی در ایجاد رسیدن ابتدایی دخیل بوده است و با این وجود هیچ پیش آزمونی از رسیدن به سرنخهای صوتی، بدون استفاده از راهنمای صوتی گزارش نشده بود. این نکته مبهم است که سطح تحولی نوزاد پیش از استفاده از راهنمای صوتی، تا چه حد بوده است. سوم آنکه نتایج ایتكن و بوئر به مصنوعات آزمایشی و تفسیر نادرست اطلاعات یا هر دو نسبت داده شده است (کی، ۱۹۸۴).


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

رابطه بین راهنمای صوتی و ارتقای مهارت های حسی و روانشناختی در نوزادان دارای ضعف بینایی