موضوع پروپوزال پایان نامه دکتری روانشناسی درباره بازی کودکان

به اعتقاد من یکی از دلایل اصلی این تفاوت، ریشه در این حقیقت دارد که فردی که در بازی به کودکان کمک می کند چه درکی از اهمیت فرآیند بازی و میزان قدرت این فرآیند دارد.

برای مثال بازی هایی که در قالب عاملی انرژی دهنده و لذت بخش انجام می شوند می توانند مهیج و سرگرم کننده و منبعی از یک لذت بی کران و بی اندازه برای بازیکن های آن بازی ها باشند.

اما گاهی هم می توانند برای کودکان ساکت، کودکانی که درک قوانین بازی برایشان دشوار است، کودکان مملو از نومیدی و اضطراب یا آنهایی که ترس از بازی داده نشدن یا شکست دوباره را دارند، یک شکنجه محض باشند.

و بدین ترتیب، تعدادی از بازی ها ممکن است حس عزت نفس پایین را در کودکان افزایش دهند و یا سبب ایجاد واکنش های احساسی شدید یا نامناسب گردند.

در مقابل، اگر انتخاب بازی توسط فرد مسئول به درستی و آگاهانه انجام شود، می تواند به یک ابزار مؤثر و غیرقابل باور در تقویت حس نوخواسته کودک از خود و کمک به او برای تحمل نومیدی ها و یادگیری هماهنگ شدن با همسالان مبدل گردد.

بازی یک روش سرگرم کننده برای یادگیری اندیشه ها و مهارت های مهم و جدی زندگی است.

وقتی بزرگسالان در انجام بازی به کودکان کمک می کنند، بازی همواره باید هوشیارانه و بی عیب و نقص انجام گردد.

از این رو باید نسبت به علت انجام بازی هایی که انتخاب کرده ایم و نسبت به آثار احتمالی آنها آگاهی و هوشیاری کامل داشته باشیم و آن را به طور کامل به کودک معرفی کنیم تا بتوانیم به درک کاملی از نوع واکنش و تعامل متقابل آنها و یادگیری هم زمانی که میان شرکت کننده ها رخ می دهد نائل آییم.