این نقطه شروع بسیاری از روابط است. زوجها غالبا به دلیل نداشتن اوقات لذت بخش مشترک با هم شکایت دارند و به موضوعی که از آن تحت عنوان «دور شدن از هم» یاد می شود، گرفتار می شوند. غالبأ هنگامی که زوج ها به تهدیدهای وارد آمده به عزت نفس یا دلبستگی در رابطه خود توجه نمی کنند، از هم دور می شوند.
برخی همسران به این دلیل رغبتهای مشترک خود را از دست می دهند که برای تغییرات اجتناب ناپذیر فرایند بلوغ آمادگی ندارند. چالش های مربوط به فرزندان، مرگ و میرها و تغییرات در توانمندی های جسمانی ایجاب می کند که زوج ها برای متناسب ساختن فعالیت های مشترک خود با توجه به این تغییرات، تمهیدات لازم را چاره اندیشی کنند.
چنانچه یکی از همسران نتواند چنین تطابقی را صورت دهد، تهدیدی جدی نسبت به دلبستگی پدید خواهد آمد. به عنوان مثال چنانچه شوهر نتواند به لغو شب نشینی های جمعه خود و جایگزینی آن با صرف وقت بیشتر در اجرای میهمانی جشن تولد فرزندانش بپردازد (یا خرید، آشپزی یا کار کردن در خانه با هم یا هر چیز دیگری که قيد «با هم» در آن باشد، ممکن است زن از فقدان انجام کارها با یکدیگر گله و شکایت کند.
زمانی که فعالیت های مشترک به دلیل عدم سازگاری با تغییرهای ناشی شده از بلوغ کاهش می یابد، لازم است که زوج ها با واقعیت های تغییر و تجربه آزمایی در مورد انواع جدید فعالیت های مشترک رویارو شوند. گاه ممکن است کوتاه در تطابق با تغییرهای بلوغ در یک همسر ناشی از مشکلات فردی جدی وی باشد که مستلزم روان درمانی های فردی است.
علت عمده کاهش فعالیتهای مشترک، وجود تهدید دلبستگی با عزت نفس زوجها می باشد که در این قبیل موارد لازم است که بر این تهدیدها کار شود. در صورت شدید نبودن سطح تعارض زوجها می توان از آنها درخواست کرد تا زمان هایی را به انجام فعالیت های لذت بخش با هم اختصاص داده و در طی این زمانها از بحث کردن در مورد مشکلات رابطه پرهیز کند.
اگر فاصله زوج ها از هم زیاد باشد، درمانگر میتواند تکالیف وارسی گفتگوهای روزمره را به زوج ها محول کند. روی هم رفته هدف، برپاسازی مجدد سطح رضایت بخش از زمان ها و فعالیت های مشترک است