تصور منفی از خود، مسئله ای مهم در تمام کودکان آسیب دیده است که ممکن است موجب دست زدن به انتخاب های نامناسب در گزینش همسالان و رفتارهای خودویرانگر(ع) (مثل سوءمصرف مواد، مجروح کردن خود، تجربه های جنسی نامن و اقدام به خودکشی) شود.
لذا اختلالات افسردگی اغلب همراه با اختلال استرس پس از سانحه دیده میشود خشم ممکن است ناشی از غیرعادلانه بودن حادثهی آسیب زا از نظر کودک باشد، به این معنا که او کار بدی که مستحق تحمل واقعهی آسیب زا باشد انجام نداده است پس چرا این اتفاق برای او رخ داده است.
کودکان دیگر، به ویژه آنهایی که در معرض آزار جسمی یا قلدری قرار گرفته اند، ممکن است نسبت به مراقبان به سبب آن که مراقبت لازم را از آنها به عمل نیاورده اند احساس خشم داشته باشند. بروز خشم در کودکان آسیب دیده ممکن است به شکل لجبازی، عصبانیت یا قشقرق غیرقابل پیش بینی یا پرخاشگری فیزیکی نسبت به وسایل با اشخاص دیده شود.
کودکانی که تجربه ی آزار جنسی را گذرانده اند نیز ممکن است به پرخاشگری جنسی نسبت به دیگران مبادرت نمایند. باید در نظر داشته باشیم که برخی از کودکان آسیب دیده ممکن است پیش از حوادث آسیب را مشکلات رفتاری با عصبانیت داشته باشند که در این صورت ممکن است به دنبال واقعه تشدید شود.
کودکانی که تجربه ی آسیب زای شدید یا مزمن داشته اند، ممکن است نسبت به رفتارها یا موقعیت هایی که آن را به آسیب های قبلی مرتبط می دانند، حساسیت و واکنش های شدید نشان دهند. بر اساس یک مطالعه، کودکانی که مورد آزار جسمی قرار گرفته بودند، صورتکهای عصبانی را با سرعتی بیشتر نسبت به کودکانی که مورد آزار جسمی نبودند، شناسایی می کردند.
کودکانی که به طور مزمن مورد بدرفتاری بوده اند ممکن است نسبت به طرد شدن، حساسیت بیش از حد نشان دهند زیرا ممکن است تجربه ی طرد شدن از سوی والدین یا دیگران، به تجربه ی گذشته ی آنها از آزار یا دیگر رفتارهای آسیب زا مرتبط باشد یا علامت هشدار اولیه ای برای وقوع بعدی آزار به حساب آید.