موضوعات پروپوزال روانشناسی بالینی

 از منظر رفتار درمانی دیالکتیکی، اختلال های اضطرابی به دلیل تعامل بین یک آسیب پذیری زیستی برای دشواری در تنظیم اضطراب با تجارب محیطهای بی اعتبار ساز که نشان می دهد پاسخ های اضطرابی به رویدادها نادرست و نامناسب بودند به وجود می آیند.

 رفتار درمانی دیالکتیک (DBT) یک درمان شناختی- رفتاری است که در اصل توسط مارشا ام. لينهان به عنوان درمانی برای افراد خودکشی مزمن توسعه یافته است (لينهان و همکاران، ۱۹۹۱).

 تعدادی از کارآزمایی های کنترل شده تصادفی نیز حمایت های تجربی از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان درمانی اثربخش برای مشکلات اضطرابی فراهم آورده اند،

 برخی روشها و شیوه های تفکری که ما را نسبت به استرس آسیب پذیرتر می سازد عبارت اند از:

 درمان شناختی رفتاری به سنت غنی اصلاح رفتار، عقلانی- هیجانی، درمان شناختی و دانش یکپارچه در باره ادراک اجتماعی متصل است (دادج، ۱۹۹۱).

 خودپنداشتهای اجتماعی با «تصویر آئینه ای» اولیه رشد و گسترش می یابند.

 تحول خود پنداشت های جسمی و روان شناختی:

خودپنداشت های جسمی، معمولا قبل از خودپنداشت های روانشناختی کسب می شوند.

 روان درمانگران بدنی معتقدند که فرایندهای کلامی و بدنی یکپارچه هستند (شارف، ۱۹۹۶). به نظر آنها بدن بدون روان وجود ندارد (توتون ۲۰۰۳).

 علل اختلالات روانی از دیدگاه آرون یک : یک بر این باور است، تفکر میتواند از سه جنبه مختلف نادرست باشد. ۱. ساختار تفکر ۲. محتوای تفکر و ۳. فرایند تفکر.

 مطالعات انجام شده مبین این واقعیت است که درمان شناختی - رفتاری در درمان بسیاری از اختلالات از جمله افسردگی، اختلالات خوردن، سوی مصرف مواد، اختلالات اضطرابی، حتی در کاهش هديانها، توهم ها در بیماران روان گسیختگی و دیگر نشانگان روان پریشی مؤثر می باشد (هوكنبری، ۲۰۰۷).

 در گشتالت درمانی بیمار و درمانگر به طور کامل در زمان اکنون به سر می برند (شارف، ۱۹۹۶).

 راجرز گرایش به خودشکوفایی را مهم ترین انگیزه آدمی می دانست و مواردی مانند میل جنسی، برتری طلبی، لذت جویی، حاکمیت ارضای نیازها از جمله نیازهای فیزیولوژیکی و نیاز به ایمنی را قبول نداشت.

 یکی از رویکردهای مشاوره و روان شناسی است که از ایده ها و نظریات فیلسوفان وجودی، هستی گرایی یا اگزیستانسیالیست الهام گرفته است (یانگ، ۲۰۰۱).

 از دید الیس بین شناختها، عواطف و رفتارهای فرد تعامل سه جانبه برقرار است اما در این میان شتاخت نقش مهمتری دارد.

 اليس سه دسته از عوامل بیولوژیکی، اجتماعی و روان شناختی را در رشد شخصیت مؤثر می داند، وی معتقد است که اختلالات عاطفی در ارتباط با این عوامل رخ میدهند.

 هدف اصلی رفتار درمانی، عقلانی - عاطفی کمک به مردم در به حداقل رساندن عواطف و احساسات ناخوشایند، رهایی از خوالقایی عدم توانایی اجتناب از شکست و سوق دادن مراجع به سوی این باور است که وی توانایی تغییر باورها را برای ساختن موقعیت دارد (شارف، ۱۳۸۱).

 باورها، مطالبی هستند که انسان آن را پذیرفته و مطابق با آنها رفتار می کند

 برچسب زدن به معنی ارزیابی کردن محرکها و بد یا خوب دانستن آنهاست. گاهی انسان بعضی محرکها را اشتباه بد یا مضر می داند.

 افکار خودآیند منفی: مقصود از افکار خودآیند تصوراتی گذرا و کوتاه مدت است که بدون خواست و اراده فرد به دهن آمده، وارد قسمت هشیار شده و افکار فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.

 مهر و محبت و عشق والدین نسبت به نوزادان و یا کودکان خود نه تنها در بهداشت روانی و پختگی عاطفی آنان نقش تعیین کننده ای را ایفا می کند بلکه در ساختار و شکل گیری مغز آنان نیز تاثیرات بسزایی دارد.